خانواده، مهمترین نهاد اجتماعی و کانونی است که در شکلگیری این ویژگیها، نقش مؤثر و حیاتی ایفا میکند. اگر اعتماد به نفس،پذیرش مخاطرهها (ریسکها)و خلق ایدههای نو و ارزش دانستن کار و تولید را بخشی از ویژگیهای افراد کارآفرین بدانیم، خانواده از نظر کمی و کیفی میتواند کانون اصلی پرورش چنین ویژگیهایی در افراد باشد.
پدر و مادر اولین افراد اثرگذار بر شکلگیری نگرشها و رفتارهای کودکان هستند; به نحوی که کودکان خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ویژگیهای والدین خود را در همان سالهای نخستین زندگی میآموزند و درونی میکنند. وقتی پدر یا مادر همچون افرادی تلاشگر و مؤثر در عرصهء کار و تولید در جامعه و محیط اطراف خود شناخته شوند، بالاخص هنگامی که به موفقیتهایی نیز دستیافته باشند،کودکان نیز بیشتر خود را مستعد قرار دادن در معرض مخاطرهها، خلق ایدههای نو و استقلال اقتصادی و کسب موفقیت مییابند و بیشتر در این مسیرها گام برمیدارند. هر چند توان اقتصادی خانواده در سمت و سو یافتن فعالیت کاری و شغلی فرزندان مؤثر است، ولی نمیتواند تنها عامل باشد; چرا که توان اقتصادی سازندهء ارزشهای حامی کارآفرینی نیست. فرد کارآفرین قبل از نیاز اقتصادی و مالی به ارزشها و توانمندیهای درونیشدهء دیگری نیاز دارد که نه زاییدهء توان اقتصادی، بلکه ایجاد شده توسط ارتباط متقابل و مناسب توان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است.
بنابر این، میزان تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده و نوع روابط اعضا با یکدیگر (مخصوصاً رابطهء والدین با فرزندان)، میزان درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی و نحوهء برخورد و چگونگی استفاده از درآمد و امکانات در اختیار خانواده، میزان جراتورزی پذیرفتهشده در خانواده، دوری از رفتارهای واکنشی و انفعالی در موقعیتهای شغلی و اقتصادی مخصوصاً در والدین و تلاش در جهت برخوردهای عقلانی و پذیرش مواجه با شرایط نو در شکلگیری «فرهنگ کار» و اعتماد به نفس در موقعیتهای شغلی جدید در اعضای خانواده تاثیر غیرقابل انکاری دارد.پذیرش و نیاز به توفیق، استقلال و خطرپذیری در عرصهء فعالیتهای اقتصادی و یا بالعکس چسبیدن به آبباریکهء درآمدی، ترس از خطرپذیری و ریسک، وابستگی به مزدبگیری از طریق کارمندی و غیره، پذیرش هر آن چه موجود است و عدم تلاش برای تغییر شرایط و داشتن رفتار منفعلانه در قبال وضعیت موجود و سپردن وضعیت مطلوب به اتفاقهایی که ممکن است در زندگی رخ دهد یا رخ ندهد، ریشه در تربیت خانوادگی دارد; تربیتی که خود متاثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است.
بهرام باقری در مقالهء خود با عنوان «خانواده و کارآفرینی» که در سایت خانهء کارآفرینان ایران منتشر شده آورده است: «فضای درون خانواده، خصوصاً رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آنها میدهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کندو کاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند; به شکلی که بتوانند بر فراز خواستهها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظامهای مدرن پر و بال بزنند و از نفوذ و سلطهء اندیشه و روشهای سنتی در رفتار آتی خود بکاهند. در ادامه چنین روندی، نقشآفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندیهای بالقوهء فرزندان خود و هدایت آنها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلاق و کارآفرین در جامعه ایفا میکنند.»