اقتصاد مقاومتي؛ اقدام و عمل
درباره وبلاگ
منویات و فرمایشات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) در اجتماع عظیم زائران و مجاوران حرم رضوی (ع): پیشدستی در کارهای عملی وظیفه بزرگ اخلاقی و عاقلانه دولت ها ، صنعت گران ، کشاورزان ، سرمایه داران و کارآفرینان، پژوهشگران، طراحان علمی و صنعتی ، استادان دانشگاهها، مدیران اقتصادی و پارک های علمی و فناوری است و وظیفه همه این است که کشور را در برابردشمنان، مستحکم ، غیرقابل نفوذ و غیرقابل تاثیرپذیر کنند. این موضوع، یکی از اقتضائات اقتصاد مقاومتی است.
(رهبر معظم انقلاب)
مجموعه‌ی سیاستهای اقتصاد مقاومتی در واقع یک الگوی بومی و علمی است که برآمده‌ی از فرهنگ انقلابی و اسلامی ما است؛ متناسب با وضعیت امروز و فردای ما است


دربارهء کارآفرینان می‌توان به این جمع‌بندی رسید که آنان دارای ویژگی‌های فردی و اجتماعی متفاوتی در مقایسه با دیگر افراد هستند; ویژگی‌هایی که آنان نه ذاتی بلکه در فرآیند زندگی خود کسب می‌کنند و تلاش در به کار بردن و استفاده از آن ویژگی‌ها را سرلوحهء رفتار و اعمال خود قرار می‌دهند.
خانواده، مهم‌ترین نهاد اجتماعی و کانونی است که در شکل‌گیری این ویژگی‌ها، نقش مؤثر و حیاتی ایفا می‌کند. اگر اعتماد به نفس،‌پذیرش مخاطره‌ها (ریسک‌ها)‌و خلق ایده‌های نو و ارزش دانستن کار و تولید را بخشی از ویژگی‌های افراد کارآفرین بدانیم،‌ خانواده از نظر کمی و کیفی می‌تواند کانون اصلی پرورش چنین ویژگی‌هایی در افراد باشد. 
پدر و مادر اولین افراد اثرگذار بر شکل‌گیری نگرش‌ها و رفتارهای کودکان هستند; به نحوی که کودکان خواسته یا ناخواسته، بسیاری از ویژگی‌های والدین خود را در همان سال‌های نخستین زندگی می‌آموزند و درونی می‌کنند. وقتی پدر یا مادر همچون افرادی تلاشگر و مؤثر در عرصهء کار و تولید در جامعه و محیط اطراف خود شناخته شوند، بالاخص هنگامی که به موفقیت‌هایی نیز دست‌یافته باشند،‌کودکان نیز بیش‌تر خود را مستعد قرار دادن در معرض مخاطره‌ها، خلق ایده‌های نو و استقلال اقتصادی و کسب موفقیت می‌یابند و بیش‌تر در این مسیرها گام برمی‌دارند. هر چند توان اقتصادی خانواده در سمت و سو یافتن فعالیت کاری و شغلی فرزندان مؤثر است، ولی نمی‌تواند تنها عامل باشد; چرا که توان اقتصادی سازندهء ارزش‌های حامی کارآفرینی نیست. فرد کارآفرین قبل از نیاز اقتصادی و مالی به ارزش‌ها و توانمندی‌های درونی‌شدهء دیگری نیاز دارد که نه زاییدهء توان اقتصادی، بلکه ایجاد شده توسط ارتباط متقابل و مناسب توان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است. 
بنابر این، میزان تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده و نوع روابط اعضا با یکدیگر (مخصوصاً رابطهء والدین با فرزندان)، میزان درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی و نحوهء برخورد و چگونگی استفاده از درآمد و امکانات در اختیار خانواده، میزان جرات‌ورزی پذیرفته‌شده در خانواده، دوری از رفتارهای واکنشی و انفعالی در موقعیت‌های شغلی و اقتصادی مخصوصاً در والدین و تلاش در جهت برخوردهای عقلانی و پذیرش مواجه با شرایط نو در شکل‌گیری «فرهنگ کار» و اعتماد به نفس در موقعیت‌های شغلی جدید در اعضای خانواده تاثیر غیرقابل انکاری دارد.پذیرش و نیاز به توفیق، استقلال و خطرپذیری در عرصهء فعالیت‌های اقتصادی و یا بالعکس چسبیدن به آب‌باریکهء درآمدی، ترس از خطرپذیری و ریسک، وابستگی به مزدبگیری از طریق کارمندی و غیره، پذیرش هر آن چه موجود است و عدم تلاش برای تغییر شرایط و داشتن رفتار منفعلانه در قبال وضعیت موجود و سپردن وضعیت مطلوب به اتفاق‌هایی که ممکن است در زندگی رخ دهد یا رخ ندهد، ریشه در تربیت خانوادگی دارد; تربیتی که خود متاثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده است.
بهرام باقری در مقالهء خود با عنوان «خانواده و کارآفرینی» که در سایت خانهء کارآفرینان ایران منتشر شده آورده است: «فضای درون خانواده، خصوصاً رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آن‌ها می‌دهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کندو کاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند; به شکلی که بتوانند بر فراز خواسته‌ها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظام‌های مدرن پر و بال بزنند و از نفوذ و سلطهء اندیشه و روش‌های سنتی در رفتار آتی خود بکاهند. در ادامه چنین روندی، نقش‌آفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندی‌های بالقوهء فرزندان خود و هدایت آن‌ها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلاق و کارآفرین در جامعه ایفا می‌کنند.»


مینا ناصری

منبع : روزنامه سرمایه


خوشبختانه چند سالی است که تب کارآفرینی همچون تب واقعی که علامت دفاع و واکنش طبیعی نسبت به ورود یک میکروب خارجی است به عنوان علامت دفاع و درمان بیکاری و اشتغال زایی در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوری اسلامی به خوبی و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانت خواران اقتصادی نیز خود را با تب مصنوعی به این چهره نمایان ساخته اند و سیلی های زیادی به تب داران واقعی نظام و کارآفرینان اقتصادی و اجتماعی جامعه زده اند ، اما در مجموع طرح موضوع کارآفرینی در دولت و مجلس امری مبارک و خیر است . 
در چنین شرایطی چنانچه صاحبنظران کارآفرینی کشور احساس مسئولیت نکنند و با یک همت گروهی ، جایگاه ، رسالت و مفهوم حقیقی کارآفرینی را تبیین و معرفی ننمایند و از آن حفاظت و صیانت نکنند ممکن است همچون بسیاری از امور ضروری و مفید دیگر به انحراف ، باد فراموشی و نهایتا به نابودی کشیده شود. 
کارآفرینی اگرچه یک شغل نیست و ترویج فرهنگ آن در جامعه ، ابتدا موجب افزایش بیکاری می شود ، اما موتور توسعه است و بیکاری های پنهان را نه تنها آشکار و درمان می کند ،بلکه باعث پیشگیری از آن نیز می شود .در اینجا این سوال مطرح می گردد که اگر کارآفرینی یک شغل نیست و نتیجه کار او نیز ممکن است بیکاری را افزایش دهد ، پس کارآفرینی چیست و کارآفرین کیست ؟ چرا آنها را موتور توسعه اقتصادی نامیده اند ؟ آیا کارآفرینی انواع مختلفی دارد؟ آیا ویژگی های روان شناختی و جمعیت شناختی کارآفرینان اقتصادی ، سیاسی ،اجتماعی با هم تفاوت دارند؟ و..... 
● مفهوم کارآفرینی 
واژه کارآفرینی در زبان فارسی واژه ای است نو که معنای لغوی آن ، شنونده یا خواننده ناآشنا به مفهوم اصلی آن را ، که ترجمه انگلیسی Entrepreneurship است به اشتباه می اندازد. این واژه اغلب در اذهان ، مفهوم اشتغالزایی و ارتباط مستقیم و ذاتی با کار (آن هم از نوع فیزیکی آن ) را تداعی می کند، در حالی که کارآفرینی به معنی حقیقی خود تعاریف مختلف و متنوعی دارد. به طورکلی می توان گفت که اساس و جوهره اغلب تعاریف ارائه شده در فرهنگ غرب به مفهوم " فرآیند خلق ثروت" یا "تخریب خلاق" می باشد که طبیعتا چنان فرآیند و چنین تخریبی توام و همراه با ریسک است . 
متاسفانه عده ای در کشور ، کارآفرینی را به عنوان یک شغل معرفی می کنند و آنها را در کنار کارگر ، مدیر، مهندس ،پزشک ،خلبان ،وکیل ،جوشکار و.... قرار می دهند و عده ای دیگر آن را شغل آفرینی می دانند، عده ای دیگر کارآفرین را کسی می دانند که فقط بتواند کارگاه یا کارخانه یا شرکتی را تاسیس ،راه اندازی و مدیریت نماید و ریسک آن را متقبل شود. عده ای دیگر فقط فقط صاحبان کسب و کارهای کوچک و نوآور را کارآفرین می دانند و عده ای شالوده کار را در عصر فرا صنعتی " کارآفرینی " و در عصر صنعت " استخدام " معرفی می کنند،عده ای دیگر کارآفرینی را مترادف با شغل آزاد و کارآفرین را به معنی کارفرما و سرمایه دار تلقی می کنند .علاوه بر برداشت های غلط فوق که در ایران رایج شده است در جهان نیز وجه مشترک و بستر تمام تعاریف ، تفاسیر و ابعاد مختلف کارآفرینی منحصر به کار و اقتصاد می شود، به عبارت دیگر تاکنون کارآفرینی، در جهان فقط در حوزه کسب و کار و آن هم در بعد اقتصادی مطرح بوده است و آنجایی هم که از کارآفرینی اجتماعی ، سیاسی و یا فرهنگی صحبت شده است عمدتا به معنی کشف ،جذب و بهره برداری از فرصت های سیاسی ،فرهنگی و اجتماعی درآمدزا و سودآور بوده است نه صرف کارآفرینی اجتماعی ، سیاسی و یا فرهنگی. 
به عبارت دیگر وقتی در غرب صحبت از کارآفرینی اجتماعی می شود عمدتا منظور این است که از طریق کسب و کار، درآمدی برای امور اجتماعی و عام المنفعه حاصل نمایند و یا ساختار اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی کشورشان را برای تسهیل و حمایت از کارآفرینی اقتصادی تغییر ، اصلاح یا تکمیل نمایند. 
در فرهنگ غرب وقتی صحبت از کارآفرینی فرهنگی می شود، منظور این است که کسب و کار تازه ای در عرصه فرهنگ ایجاد کنند و یا برای افزایش فروش محصولات فرهنگی استراتژی کارآفرینانه را به کار گیرند و .... به هر حال در آن فرهنگ ، هدف از کارآفرینی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ، تخریب خلاق در اصالت ،رسالت ،روش ها ،مولفه ها و ساختار فرهنگ ، اجتماع یا سیاست نیست و تقریبا هر آنچه که به این نام مطرح می شود نهایتا به منظور تقویت کارآفرینی اقتصادی است . برای روشن تر شدن موضوع لازم است بدانیم که ادبیات کارآفرینی نشان می دهد کارآفرینی تاکنون از طریق مدل استقرایی تعریف و تبیین گردیده است ؛ یعنی همانطور که در شکل زیر دیده می شود ابتدا شاخص ها و ویژگی های شخصیتی و رفتاری افراد موفق در کسب و کار مورد شناسایی قرار گرفته و سپس بر اساس آن مولفه ها، ابعاد، مفاهیم ، فرضیه ها و مدل هایی را برای کارآفرینی طراحی و ارائه نموده اند.بدین ترتیب و با این رویکرد یا روش که مدل استقرایی نامیده می شود کارآفرینی فقط در بعد اقتصادی تعریف و تبیین شده است و لذا فقط رفتار کارآفرینانی مورد بررسی و شناخت قرار گرفته است که در حوزه کسب و کار فعال بوده اند. 
اما از آنجایی که حوزه فعالیت های کارآفرینانه محدود به امور کسب و کار نمانده و به مرور این قلمرو گسترش یافته ،وقت آن رسیده است که از روش قیاسی به موضوع کارآفرینی نگاه شود یعنی ابتدا گمانه زنی ، نظریه پردازی ،مدل سازی و فرضیه پردازی شود و سپس مفاهیم و ابعاد و مولفه های کارآفرینی شناسایی و تبیین گردد تا نهایتا به رفتار کارآفرینانه برسیم که تنها به حوزه کسب و کار محدود نمی باشد و می توانید رفتار کارآفرینانه را در حوزه سیاسی ،فرهنگی ،اجتماعی نیز به معنی حقیقی و محض آن یعنی بدون زمینه و فعالیت های اقتصادی و جدا از فرصت های درآمدزا شناسایی و تعریف نمایید. به عنوان مثال کارآفرینی فرهنگی با این رویکرد یعنی خلاقیت و نوآوری یا تخریب خلاق در فرهنگ جامعه نه در محصولات فرهنگی یا به عبارت دیگر ایجاد چیزی ارزشمند در فرهنگ جامعه و کارآفرینی اجتماعی یعنی تخریب خلاق در سازو کارها، قوانین ،عرف و عادات و رسوم یا مناسبات و روابط اجتماعی و....... بدین ترتیب رفتار کارآفرینان فرهنگی ،سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی به طور جداگانه شناسایی ،تعریف و با یکدیگر تطبیق داده خواهند شد. 
بر اساس رویکرد قیاسی ، تعریف کارآفرینی عبارت است از ارزش کارآفرینی و کارآفرین کسی است که بتواند ارزشی را در جامعه خلق نماید؛ چه ارزش مادی ، چه ارزش معنوی ، سیاسی ، فرهنگی یا اجتماعی ، بنابراین کارآفرینان اجتماعی کسانی هستند که در صدد شناسایی و رفع نیازهای جامعه اند و در این راه از اعتبار اجتماعی خود مایه می گذارند و برای رسیدن به هدف و ماموریت خود دست به ایثار و از خود گذشتگی می زنند ، همچنان که کارآفرینان سیاسی در صدد شناسایی نیازها و خلاء های سیاسی جامعه هستند و می کوشند تا موانع سیاسی موجود را جهت رشد و توسعه جامعه و استقرار عدالت و دموکراسی شناسایی و از سر راه بردارند،البته از طریقی نو و کارآفرینانه و بالاخره کارآفرینان فرهنگی افرادی هستند که ارزش های فرهنگی را در جامعه خلق ، کشف و یا احیا می نمایند. در هر صورت هر یک از کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی همچون کارآفرینان اقتصادی دائما در جست و جوی نیازها و فرصت ها هستند تا از طریق خلاقیت ،ریسک پذیری و رهبری ، ارزشی را در جامعه ایجاد و خلاء یا نقصی را دفع و اصلاح نمایند .بنابراین می توان گفت : کارآفرینی یک شغل نیست که فقط در بعد اقتصادی و آن هم در حوزه کسب و کار مطرح باشد بلکه فراتر از آن یعنی یک سبک زندگی یا یک فرهنگ است که همواره همراه کارآفرین است و بر تمام شئونات زندگی او تاثیر می گذارد؛ از جهان بینی و ایدئولوژی و انتخاب دین وی گرفته تا انتخاب همسر ، شغل و حرفه و روش انجام کارهایش . لذا کسی که دارای ویژگی های کارآفرینانه است الزاما نباید وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود .همانطور که افراد زیادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی فعالیت می کنند و دارای ویژگی های کارآفرینانه است الزاما نباید وارد حوزه کسب و کار و بعد اقتصادی کارآفرینی شود.همانطور که افراد زیادی در حوزه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی فعالیت می کنند و دارای ویژگی های کارآفرینانه هستند ولی صاحب کسب و کاری نیستند و یا بر عکس افراد زیادی هستند که در موقعیت های کارآفرینانه قرار دارند یعنی صاحب کسب و کاری هستند اما رفتار کارآفرینانه ندارند. لذا یک خانم خانه دار ، یک محصل ، یک نویسنده ، یک خبرنگار ، یک استاد دانشگاه ، یک سیاستمدار ، یک کارخانه دار ، یک روحانی ، یک تاجر یا یک کارگر می تواند رفتار کارآفرینانه داشته باشد یا نداشته باشد. بطور کلی می توان گفت کارآفرینان به سبک خاصی زندگی می کنند، با عینک خاصی به جهان نگاه می کنند و به روش خاصی با مسائل و مشکلات و پدیده ها برخورد می کنند .آنها یک زندگی کارآفرینانه دارند که ممکن است در این زندگی کسب و کار کارآفرینانه ای داشته باشند یا نداشته باشند.مشخصات چنین زندگی ذیلا توضیح داده می شود. 
● زندگی کارآفرینانه 
زندگی کارآفرینانه زندگی است که جستجوگری ،تکاپو و تلاش مستمر و بی وقفه برای رسیدن به کمال ،اساس آن است . زندگی ای که باید دائما در جستجوی میان برها باشی و خلاقیت جوهره آن است . زندگی ای که هیچ گاه به وضع موجود اکتفاء نمی شود و در حالیکه باید با یک چشم به آینده بنگری با چشم دیگرت باید به دنبال شکار ایده ها و فرصت ها از گذشته و حال باشی .زندگی که در آن شوق و صراحت و نشاط و صداقت و مثبت اندیشی آذوقه راه و سفر است . سفری سخت و خطرناک و مهیج و پایان ناپذیر .زندگی که در آن ارزش فرصت ها بسیار بیشتر از ارزش طلاست . زندگی که در آن امروزت با فردایت یکسان نیست و هر لحظه باید تصمیمی جدی و سرنوشت ساز بگیری . زندگی که بی توجهی به شرایط محیطی هر لحظه نقاط قوتت را تبدیل به نقاط ضعف می کند.زندگی ای که در آن شکست مفهومی دیگر دارد و گاهی باید عمدا راه اشتباه را طی کنی تا به جواب درست برسی .زندگی که ارزش ها و قوائد آنرا همواره باید زیر ذره بین قرار دهی و از نو ارزیابی و ارزش گذاری کنی .زندگی که اغلب توام با حیرت و ابهام است و گاهی با وجود آنکه هدف داری تا رسیدن به آن ،از آن بی خبری .زندگی که در آن تا آنجا باید احساساتی شوی که منطقت اجازه می دهد .در این زندگی باید پازلی را حل کنی که تصویر نهایی آن را ندیده ای ، با این وجود امیدوار هستی و ندایی از درون همواره تو را به سمت چشم انداز هدایت می کند .زندگی که در آن عشق رسیدن به مقصد خواب را از چشمانت می گیرد و برای موفقیت حتما باید اول طعم شکست را بچشی .زندگی که اگر برای آینده ات برنامه ای نداشته باشی دیگران برایت برنامه ریزی می کنند. زندگی ای که برای پول درآوردن اول باید از پول چشم پوشی کنی تا بتوانی نانی به کف آری و به غفلت نخوری . زندگی که در آن موفقیت بذر شکست را با خود نمی پاشد، بلکه برعکس شکست ها بذر موفقیت با خود می پاشند، زندگی که در آن اساسا شکست به معنی واقعه ای است که هنوز فوائد آن تبدیل به سود نشده است و معیارهای موفقیت با معیارهای رایج سنجیده نمی شود . زندگی که در آن شوخی و مزاح و بازی گاهی جدی تر از جدی است و امور بسیار جدی گاهی شوخی تر از شوخی می شوند. زندگی که در آن بیشتر فکر می کنی که چطور فکر کنی تا به اینکه به چیزی فکر کنی ، یک سوال خوب و به جا بهتر از هزارها پاسخ خوب و به جا ارزش دارد و بیشتر از آنکه به موضوع فکر کنی به انتخاب موضوع و تعریف صحیح آن فکر می کنی .زندگی که در آن با وجود اینکه می دانی رسیدن به کمال به کوشش نیست به جوشش است ولی تا می توانی می کوشی و در این راه دو درصد گفته ، برایت چو نیم کردار ارزش ندارد. 
بلکه کارآفرینی یک سبک زندگی است ،زندگی که در آن خواستن چیزی ، هنگامی خواستن بحساب می آید که آن را بخواهی و برای آن اقدامی بکنی و توانستن هنگامی اتفاق می افتد که نمی توانم را فراموش کرده باشی .زندگی که در آن بجز اندیشه هیچ چیز کاملا در اختیار تو نیست و برای مسلمان ماندن باید هر لحظه ایمانت را تازه گردانی .زندگی که برای بقا، در کسب و کار باید حرف نویی برای گفتن داشته باشی و بدون خلاقیت محکوم به فنا خواهی بود .ضمن اینکه همواره نگران این هستی که مبادا اختراع هایت وسیله ای تکامل یافته برای رسیدن به هدفی تکامل نیافته باشد.زندگی که در آن چیز تازه ای بدست نمی آید مگر اینکه تازه ای برایت کهنه شود. 
در این زندگی تصور و خیال برتر از دانش است، زندگی که در آن خلاقیت به معنویت می انجامد و معنویت به خلاقیت . زندگی که در آن خودشناسی یعنی خداشناسی و خودشناسی یعنی آگاهی از کارکرد سیستم فراشناختی ذهن و کنترل آن ،در این زندگی است که افراد به فرا آگاهی می رسند و بادقت در فهم خود و رسیدن به خویشتن خویش یک ساعت تفکرشان بهتر از سال ها عبادت می شود.زندگی که در آن سازمان ها پاسخ های درست به سوال های غلط نمی دهند و هر کارمند و مدیری یاد می گیرد که چطور یاد بگیرد و چطور فراموش کند، در این زندگی سازمان ها می دانند که فراتر از کارکنانشان نمی توانند بروند و به خوبی یاد گرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند بروند و به خوبی یادگرفته اند تا زمانی که به روش های قبلی تفکر می کنند نمی توانند سبک مدیریت و سازمان خود را توسعه و بهبود بخشند،آنها می دانند که مسائل امروزشان با راه حل های دیروز حل نمی شود و حل مسائل امروز با راه حل های روز نیز برایشان کارساز نیست چون آنها باید مسائل آتی خود را با راه حل های آتی اما امروز حل کنند. 
زندگی کارآفرینانه یعنی زندگی که تنها از سمت چپ مغز استفاده نمی شود ،بلکه سمت راست مغز بطور مستمر و فعال مورد استفاده قرار می گیرد و سبک های مختلف تفکر بطور آگاهانه انتخاب و در حل مسائل بکار می رود .زندگی ای که در آن عقل به اندازه ای رشد می یابد که دست خود را به عاقلتر از خود می دهد و بعضی اوقات دستش را به دل می دهد و می گوید از این جا به بعد کار من نیست .زندگی ای که در آن کل نگری و جزءنگری ،محافظه کاری و ریسک پذیری ، واقعیت ها و آرمان ها ،نظم و نوآوری و بسیاری از این قبیل اضداد با هم جمع می شوند و کارآفرین کامل جمع اضداد نامیده می شود.در این زندگی سازمان ها بر اساس شایسته سالاری کارکنان خود را انتخاب می کنند و از بوروکراسی اداری ، مقررات خشک و کنترل سخت گیر و جزءنگر و همچنین روابط رسمی و از بالا به پایین و انحصار اطلاعات پرهیز می شود ، ضمن اینکه شکست های باور کارکنان و مدیران مورد شناسایی و تشویق قرار می گیرد. در این زندگی شناخت و توسعه قالب های ذهنی اهمیت خاصی دارد و خردمند به کسی گفته می شود که اندیشه خود را به اصرار صحیح نداند و به آنچه که نفسش (قالب های ذهنی اش ) برای او می آراید اطمینان نکند، در این زندگی به اشخاص گفته می شود که دارای اعتماد به نفس بالایی هستند که بتوانند: 
▪ با دیگران کار کنند، 
▪ حداقل برخی از کارها را بهتر از دیگران انجام دهند، 
▪ خود را با موقعیت های تازه و افراد جدید انطباق دهند، 
▪ در کارهایی که ابتدا دشوار به نظر می رسد ، مهارت پیدا کنند ، 
▪ در شرایطی که اطلاعات کافی وجود ندارد تصمیم گیری کنند، 
▪ به دیگران کمک کنند و از آنها حمایت نمایند، 
▪ اگر فعالیت های گذشته شان مطابق انتظارشان نباشد آنها به طور موثری اصلاح کنند. 
با این اوصاف است که کارآفرینان می گویند خداوند جسم انسان را حکیمانه طراحی کرده است ، طوری که نه بتواند به خود تیپا بزند و نه دست تایید به پشت خود بزند، بله زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که کانون توجه افراد بیشتر به سمت فرصت ها هدایت می شود تا تهدید ها و با مهارت های خاصی تهدیدها به فرصت تبدیل می شوند و افراد به خوبی می دانند که فرصت ها دیر به دست می آیند و زود از دست می روند .در این زندگی همه کارها به نحو احسن انجام می شود حتی اگر آن کار ساختن سنگ لحد باشد و سازمان ها حقیقتا مشتریان خود را دوست دارند و در ارضای نیازهای آنها اکتفا به اظهارات آنها نمی کنند بلکه در جستجو و کشف نیازهای پنهان مشتریان خود هستند ، نیازهایی که مشتریان دارند ولی از آن بی خبرند. 
زندگی کارآفرینانه به معنی زندگی است که در آن دیدن یعنی تجربه تفسیر نشده واقعیت و افراد می دانند که گاهی چشم ها به دارنده خود دروغ می گویند و خرد خیانت نمی کند کسی را که از او پند و اندرز بخواهد ، به عبارت دیگر افراد مراقب هستند تا فقط چیزهایی را نبینند که دلشان می خواهد ببینند یا آمادگی دیدن آن را دارند ،بلکه با چشمان خود بدون تعبیر و تفسیر ببینند. 
در این زندگی مغز مزرعه آخرت است و دروغگو دشمن خدا ، ضمیر ناخودآگاه منبع باارزشی است که ارتباط با آن و استفاده از اطلاعات نهفته در آن یک مهارت محسوب می شود ،البته مهارتی قابل آموزش . در این زندگی افراد می دانند که نمی توانند باد را کنترل کنند اما می توانند بادبادنشان را تنظیم کنند و با پوست و گوشت و استخوان معنی این جمله را درک کرده اند که در بند آنی که در پی آنی . 
کارآفرینان در این زندگی گاهی تقلید را بدتر از اشتباه می دانند و برعکس دیگران اگر به حد کافی به مشکل نزدیک شوند خود را قسمتی از مشکل نمی بینند،چون با ذهنی آگاه مسائل و مشکلات را شناسایی و تعریف کرده اند. 
در زندگی کارآفرینانه حتما حق با اکثریت نیست و وقتی همه بر ضد شما هستند شما یا کاملا برحق هستید یا کاملا در اشتباه . در این زندگی معیار موفقیت در کسب و کار با معیارهای رایج تفاوت دارد یعنی اگر پولی از کارتان بدست نیاورید تا زمانی که کاری را انجام می دهید که آن را دوست دارید یک موفق حقیقی محسوب می شوید و گاهی در این زندگی می توانید بدون سخت کارکردن ، شرافتمندانه پولدار شوید.در این زندگی انسان برای موفقیت آفریده شده است و اشتباهات و شکست ها موفقیت هایی برای آموختن محسوب می شوند و موفقیت به عنوان یک سفر تلقی می گردد نه یک مقصد. 
بله در زندگی کارآفرینانه ، حقیقت از اشتباه بهتر کشف می شود تا از سردرگمی و اغتشاش و ۷۵ درصد موفقیت در چنین زندگی ای " به موقع حاضر شدن است " . در چنین زندگی ای انسان تا خود را شکست خورده نپندارد شکست نمی خورد و شکست ها بهای پیروزی ها محسوب می شوند. 
در این زندگی همواره باید در تلاش برای تشخیص و تفکیک واقعیت ها از واقعیت نماها بود و جایی که مدارا درشتی باشد ،درشتی باید کرد و جایی که عقل به کار ناید دیوانگی . در زندگی کارآفرینانه کسی از ریسک های معقول و متوسط نمی ترسد چون همه برای بارش باران دعا کرده اند لذا از رعد و برق یکه نمی خورند ، آنها فقط وقتی جهت و مسیری موجود باشد حرکت نمی کنند بلکه خیلی اوقات صرفا حرکت می کنند تا یک جهت و مسیری را تولید کنند .آنها می گویند : تو پای در راه بنه هیچ مگوی خود راه گویدت چون باید رفت . در این زندگی تولید راه های جدید از انتخاب راه های موجود مهمتر است و علاوه بر درست بودن موضوعات ، به پرمایه گی آنها نیز توجه می شود لذا فقط به قسمت های "آه " " به موضوعات توجه نمی شود بلکه قسمت " وه " آنها نیز اهمیت خاصی دارد. 
در زندگی کارآفرینانه هیچ کس به هیچ چیز بسنده نمی کند و کسی را پیدا نمی کنی که بجوید و بلاخره نیابد، اما به یافته ها نیز اکتفاء نمی شود .در چنین زندگی ترتیب امور مهم نیست بلکه نتیجه کار اهمیت دارد و طبقه بندی ، علامت گذاری و تعاریف پدیده ها ثبات و اهمیت چندانی ندارد یا به عبارت دیگر برای پدیده ها یک جامه برای همیشه دوخته نمی شود ، بلکه با تفکر خلاق مرتب جامه انها دریده می شود. در این زندگی همه افراد فرآِیند خلاقیت را طی کرده اند و به خوبی می دانند که چه وقت و چطور از ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنند .
آنها می دانند که ضمیر ناخودآگاه ،حقایق ،داده ها آثار و نشانه های زیادی را از محیط دریافت می کند که ضمیر آگاه به دلیل قالبهای ذهنی به انها بی توجه است و از این منبع به نحو احسن استفاده می کنند ، در این زندگی هیچ چیز مثل " هیچ چیز " سودمندترین و دردسترسترین منبع برای خلاقیت نیست و افراد به خوبی می دانند که خیلی چیز ها قبل از اینکه خواصشان شناخته شود ،چیزهای بی ارزشی بوده اند و لذا از چیزهایی که در حال حاضر بی ارزش تلقی می شوند بی تفاوت و به راحتی نمی گذرند و لذا قادرند چیزهای با ارزشی از هیچ ایجاد کنند ( منظور چیزهایی است که مردم دیگر آنها را هیچ می شمارند.) 
در زندگی کارآفرینانه افراد به خوبی معنی جمله زیر و آثار آن را درک می کنند و لذا راه فرار از آن را یاد گرفته اند ، " شما آن چیزی که فکر می کنید نیستید بلکه شما چیزی هستید که فکر می کنید دیگران راجع به شما چنین فکر می کنند ". 
در این زندگی خوش بینی و تفکر مثبت بیشتر از سبک های دیگر زندگی جریان دارد و همین امر باعث می شود که هر مشکلی را یک فرصت ببینید ، کارها به تعویق نیافتد ، افراد طفره نروند، هیچ کس در جستجوی اشتباهات دیگران نباشد و از شکایت کردن و غرولند و ناله خبری نباشد . در این زندگی کمتر ریشخند کردن ، طعنه زدن و چوبکاری کردن را می بینید و از بی انصافی ، خودخواهی و احساس زرنگی کردن دیگران بیشتر درامانید. 
یکی از نشانه های بارز این زندگی نشاط است که موجب از بین رفتن افسردگی و بدبینی و غم و ترس می شود .در این زندگی بخاطر تفکر مثبت از بدزبانی ،تهمت و بی حرمتی به مقدسات افراد پرهیز می شود و از عصبانیت و کینه توزی و به دنبال آزار رساندن و انتقام گرفتن خبری نیست .افراد مشغول ریز بینی و نکوهش و قضاوت دیگران نیستند. 
در سبک های زندگی دیگر ، افراد چیزهایی را می بینند و می گویند "چرا؟" اما در زندگی کارآفرینانه افراد یاد می گیرند که چیزهایی که هرگز وجود نداشته است ببینند و بگویند " چرا نه "،در زندگی کارآفرینانه بیشتر از تفکر واگرا استفاده می کنید تا همگرا و باید چراهای دوران کودکی را دوباره آغاز کنید اما نه در مورد چیزهای ناشناخته بلکه در امور بدیهی و دانسته های دوران بزرگی چون به قول وایتهد ؛ به عهده گرفتن تجزیه و اتحلیل امور عادی ، واضح و بدیهی احتیاج به ذهنی غیر عادی دارد و به قول کاسپر ، کشف ناشناخته ها ،عملی جسورانه است اما از آن جسورانه تر زیر سوال بردن ناشناخته ها است . در این زندگی مغز انسان به مثابه یک سیستم انبارداری که همواره اولین خروجی از آن ، اولین ورودی به آن است که کار نمی کند بلکه خروجی آن قابل تغییر و کنترل است در این زندگی اولین نگاه به موضوعات و پدیده ها به معنی درست ترین نگاه و بهترین موضع نیست بلکه هر نفس نو می شود دنیا و ما و همچنین دم به دم در تو در خزان است و بهار در اوج این زندگی مصداق واقعی بیت زیر خواهی شد : 
سبزه گردی ،تازه گردی در نویی 
گر تو خاک اسب جبریلی شویدر این زندگی بازی و بازی گوشی فقط اختصاص به بچه ها ندارد و خیال پردازی به معنی وقت تلف کردن یا تنبلی و دیوانگی نیست و همچنان که جدی بودن یک ارزش است ، شوخی و تفریح و مزاح هم باارزش است . بله در زندگی کارآفرینانه هر مشکلی با پول و تفکر علمی حل نمی شود و همچنان که عقل و منطق و عملگرایی و عدد و رقم و محاسبه خوب است ، احساس و هیجان و بصیرت و کشف و شهود هم لازم است ، چون می دانی که : 
نو ز کجا می رسد کهنه کجا می رود 
گرنه ورای نظر عالم بی منتهاست 
در این زندگی خلاقیت شرط انسانیت است و هر زمان از غیب نو نو می رسد و از جهان تن برون شو می رسد . در این زندگی ندایی به تو می گوید : 
تازگی و جنبش طوبیست این 
همچون جنبش های خلاقی است این 
در زندگی کارآفرینانه سازمانها در جستجوی افراد خیلی باهوش نیستند آنها می دانند که هوش زیاد لزوما خلاقیت بالا به همراه نمی آورد، بازار یابی این گونه سازمان ها بازار یابی واکنشی نیست که در صدد رفع نیازهای اظهار شده مشتریان باشد به عبارت دیگر آنها شرکت های بازار محور نیستند بلکه شرکت های بازار ساز هستند که از طریق بازار یآبی خلاق در صدد شناسایی و رفع نیازهای واقعی و پنهان مشتریان هستند . در این زندگی افراد فرآیند امکان سنجی ایده هایشان دچار وسوسه اقتصادی نمی شوند و قبل از اینکه مسائل فنی و امور مربوط به بازار طرح هایشان را بررسی کنند مسائل مالی و اقتصادی را مطرح نمی کنند آنها اگر پنج ساعت برای قطع درختی وقت داشته باشند ۵/۴ ساعت آن را صرف تیز کردن تبرشان می کنند. 
در زندگی کارآفرینانه اموری که افراد درباره آنها تعصب بخرج می دهند امور نیستند که بدون چون و چرا پذیرفته باشند و بخاطر حرف مردم بیهوده زنجیر به گردن خود نمی اندازند: 
از برای آنکه گویندت زهی 
بسته ای بر گردن جانت زهی 
در این زندگی مردم یک عمر بدبختی نمی کشند تا به دیگران ثابت کنند خوشبختند. در زندگی کارآفرینانه ریسک معقول و حساب شده جایگاه خاصی دارد و افراد می دانند که از یک دوره بزرگ با دو پرش کوتاه نیم توانند بگذرند و بازرگان ترسو از سود بی نصیب است .در زندگی کارآفرینانه افراد کارهایی را که ضرر ندارد انجام می دهند چون ممکن است سود داشته باشد و کارهایی را که سودی ندارند انجام نمی دهند چون ممکن است ضرر داشته باشد اما کارهایی که نه ضرر دارد و نه سود و یا هم ضرر دارد و هم سود در مورد آنها بررسی ، دقت ،مشورت و آزمایش می کنند. در این زندگی افراد بیشتر از آنکه به قدرت (کنترل و تسلط بر دیگران ) داشته باشند نیاز به موفقیت دارند و لذا می کوشند کارهایشان را به بهترین وجه انجام دهند، در این راه به استاندارد ها و انتظارات و رضایت دیگران اکتفاء نمی کنند.زندگی کارآفاینانه زندگی ای است که افراد به هنگام مواجه شدن با مشکلات ، علت آن را ابتدا در خود جستجو می کنند نه در دیگران یا محیط و پیشقدم بودن در امور سخت و پیچیده از ویژگی های افراد تربیت شده در این زندگی است ،افرادی که خود انگیخته بار می آیند و انگیزه کار را از خود کار می گیرند نه از محیط ، پول یا دیگران . در زندگی کارآفرینانه هر چه سن بیشتر می شود خلاقیت و کارآفرینی افزوده می شود چون با مهارت های فکری که افراد پیدا می کنند قادر می شوند تجربه هایشان را به امور دیگر تعمیم ندهند. 
در این زندگی افراد متوجه می شوند که اگر کارها را با یقین شروع کنند در پایان به شک می رسند ، اما اگر با شک شروع کنند به یقین خواهند رسید و به خوبی فهمیده اند که شک منزلگاه خوبی نیست بلکه سکوی پرش مناسبی است . در زندگی کارآفرینانه یادگیری و حل مسئله فرآیندی دائمی و مادام العمر است 
زندگی کارآفرینانه زندگی ای است که در آن مرز بین تعطیلات و ایام کاری و شب و روز از بین می رود و کار و تلاش و پایداری و پویایی اساس آن است . زندگی ای است که در آن ۷۵ درصد موفقیت در گرو به موقع حاضر شدن است .بله زندگی کارآفرینانه مثل رانندگی با سرعت بالا در جاده یخبندان است ، زندگی ای که هر کس پا در آن بگذارد سنگ های زیادی به طرفش پرتاب می شود سنگ هایی از طرف علماء ،روحانیون ،مسوولین دولتی ،اقوام ،مردم کوچه و بازار ،همکاران ، زیردستان ، بالادستان ،دوستان و...از طرف همه کسانی که کلیشه ای فکر می کنند . اما اگر کسی با این سبک آشنا شده باشد و آن را پذیرفته باشد به مرور یاد می گیرد که چطور با این سنگ خانه بسازد ،خانه ای که وقتی ستون های آن زده شد همه مخالفین برای نوشتن نام خود بر سر درآن به صف می شوند. 
در زندگی کارآفرینانه افراد منتظر نمی مانند که ایده طلایی به ذهنشان خطور کند یا جرقه ای سهمگین و پر تلالو در ذهنشان زده شود و بعد کار را شروع کنند بلکه کار را با ایده ای نسبتا کوچک که تنها بتواند آنها را در آغاز کار از خطر محفوظ دارد شروع می کنند تا بتوانند به تدریج بزرگ و بزرگ تر و کامل و کامل تر نمایند . در این زندگی به لباس های کهنه وصله نو دوخته نمی شود . مدیران سازمان ها در این زندگی فقط یک چکش ندارند بلکه جعبه ابزار مجهزی در اختیار دارند ،که انواع مختلفی از ابزارها در آن وجود دارد .در این سازمان ها انجام صحیح کارها به انجام کارهای صحیح تبدیل می شود و داشتن تکه ای کوچک از کیکی بزرگ به تکه ای بزرگ از کیکی کوچک ارجحیت می یابد. در زندگی کارآفرینانه ساختار سازمان ها ساده می شود اما نقش افراد پیچیده تر و صراحت در سازمان به معنی گفتن مطلبی نیست که رئیس علاقه به شنیدن آن دارد همچنان که شایستگی به معنی اطاعت بی چون و چرا نیست ، در چنین زندگی ای آرمان سازمان ها را مدیران ارشد تعیین نمی کنند بلکه همه کارکنان در تبیین آرمان مشترک سازمان نقش دارند و به همین دلیل است که سازمان آنها تبدیل به سازمان ما می شود. 
در زندگی کارآفرینانه علم ناقص خطرناک تر از نادانی است و همه می دانند که بزرگترین اشتباهات را بزرگترین دانشمندان مرتکب شده اند، لذا از این خبر یکه نمی خورند که سیصد سال ، تمام دانشمندان عالم مساحت مثلث را اشتباه حساب می کردند.آنها می دانند که علم بشر ابطال پذیر است چون همواره در حال تغییر، رشد ، اصلاح و یا تکمیل است و لذا علم را برای خود بت نمی کنند و ضمن برخورداری از علم حضوری ، علم حصولی را جزء با ارزش ترین امور زندگی خود می دانند و همواره از خدای خود می خواهند که : 
قطره دانش که بخشیدی ز پیش 
متصل گردان به دریاهای خویش 
● کارآفرینی در اسلام 
در فرهنگ کارآفرینی تظاهر به کار مسخره ترین امور محسوب می شود و کارهای گروهی به معنای حقیقی آن در سازمان ها رایج است و لذا تفاوت کارگروهی با گروه های کاری بر همه روشن است .در زندگی کارآفرینانه افراد مشغول ارزش آفرینی به معنی عام آن می شوند به عبارت دیگر یا ارزش های مادی می آفرینند (کارآفرینان اقتصادی ) یا ارزش های معنوی (کارآفرینان اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی ) و لذا می توان گفت زندگی کارآفرینانه زندگی است که فرد حازم در اسلام دارد.برای روشن تر شدن موضوع معانی مختلف حزم و حازم ارائه می گردد: 
ـ حزم : محکم کردن کار و اجتناب از فوت آن است . 
ـ احتزام :کسی که کمرش را با ریسمان ببندد. 
ـ حازم : آدم دور اندیش کاردان . 
ـ حازم : کسی که امروزش را اصلاح کند و برای فردایش چاره ای تدارک و مهیا کند. 
ـ حزم : پشتکار توام با اعتماد به نفس 
ـ حزم : حفظ آن چیزی است که به دشواری به دست آوردی و ترک چیزی است که به آن اکتفا نمودی . 
ـ حازم :عاقلی است دارای قدرت شناخت (تمیز دهنده ) و صاحب تجربه و سبک 
ـ حزم : مثل سیل شدیدی است که پستی و بلندی های زمین را در بر می گیرد. 
ـ حزم : مثل سیل شدیدی است که پستی و بلندی های زمین را در بر می گیرد. 
ـ حزم : زمین سنگلاخ بلندی است که حیوانات و انسان ها نمی توانند از آن بالا روند مگر با تلاش و جهد بسیار 
ـ حزم : نتیجه مدیریت فکر و ذهن است . 
موفقیت به حزم است و حزم به مدیریت فکر و ذهن و ذهن به راز داری است . 
رای و نظر زیاد است ولی حزم کم است . 
ـ حزم: یعنی شک (الحزم مساده الظن ) 
ـ حزم : دارایی است و سستی ،نابودی و ناداری است . 
ـ حازم : من ( حضرت علی ) نزد مادرم حیدر نامیده شده ام و حیدر کسی است که حازم خیراندیش است . 
ـ حزم : منتظر فرصت شدن و عجله هنگامی که وسائل آن مهیا می شود. 
ـ حازم : کسی است که با روزگار خویش مدارا کند. 
ـ حزم : نگاه به عاقبت کار و مشورت با صاحبان عقل است . 
ـ حازم : کسی است که از امکانات موجودش خوب استفاده کند و کار امروز را به فردا وامگذارد. 
ـ حازم : کسی است که تجربه ها را استوار سازد و سختی ها و گرفتاری ها او را صیقل دهد و پاک کند. 
حازم ترین افراد کمترین درخواست را از مردم می کند. 
کسی که حزمش کم باشد عزم و اراده اش ضعیف است . 
در این زندگی است که هنر را در جملات زیر می خوانی و در کربلا اوج آن را می بینی . 
Art is , having a vision to see the world differently and skill to portrate it. 
هنرمندی که دورنمای خود را با خون خودبه چه زیبایی بر پرده زمان و بوم دل های آزادگان عالم ترسیم کردو آن را با صدای هل من ینصرنی به گوش جان من و شما رساند.بله در این زندگی خلاقیت به معنی شناسایی نیازهای سطح بالای انسان یعنی نیاز خود شکوفایی که اولیاء و انبیاء بهتر از همه آنها را برای نوع بشر شناسایی ،معرفی و رفع نمودند. 
در این زندگی است که پرده پندار دریده می شود و دنیا و آخرت ، عقل و دل ،علم ، و عمل ، ماده و معنا ، روح و جسم با هم تنیده شده و به یک زبان می گویند : سبحان الله و الحمدلله و لا اله الاالله و الله اکبر. 
آن وقت است که کارت عار نمی شود و زبانت مار ، حسادتت رقابت می شود و رقابتت بی رحم نمی شود.آن وقت است که تلاش می کنی تجارت بدون رضایت نکنی و رضایت بدون تجارت به دست نیاوری ، آن وقت است که واقعا موتور توسعه می شوی و کار و عبادتت یکی می شود ، قدرت فرصت ها را می دانی و نمازت نمازمی شود و سوالت جواب .


منبع : مرکز توسعه کارآفرینی


در جامعه امروز، زنان نقش مهم و در حال گسترشی در زمینه کسب و کار دارند. در سالهای اخیر، سهم زنان در کسب و کارهای خصوصی به اندازه کارهای دولتی روند رو به رشدی را طی کرده است. 
مثلا در آمریکا، از سال ۱۹۹۰ تا سال ۱۹۹۸، کارهایی که توسط زنان اداره می شود افزایش چشمگیری داشته است ۹.۱ میلیون کار اداره شده توسط زنان در آمریکا ۲۷.۵ میلیون نفر را بکار گرفته است و ۳.۶ تریلیون دلار در اقتصاد آمریکا مشارکت دارد. با این وجود زنان با موانع خاصی در کسب و کار مواجه می شوند که بتدریج باید بر آنها غلبه کنند.
● موانع اشتغال و کارآفرینی زنان در ایران
از اوایل قرن حاضر جهان با یک پدیده اجتماعی اقتصادی‏ به نام مشارکت اقتصادی زنان در مشاغل خارج از خانه روبه رو شده است. وضعیت اشتغال زنان در ایران مشابه با کشورهای در حال توسعه، در وضعیت مطلوبی نیست، همواره زنان فرصت های شغلی کمتری دارند و غالباً در بخش غیر رسمی با اندک دستمزد مشغول بکارند. 
در واقع می‏توان گفت، طبق آمار ۱۳۷۵، تنها ۱/۱۲% زنان ده ساله و بیشتر کشور از نظر اقتصادی فعالند که بیشترین فعالیت را در بخش خدمات (۸/۴۵%) و حدود ۷/۱۶% در بخش صنعت در گروه صنعت (ساخت)، اشتغال دارند. 
حدود ۷۱% شاغلان بخش خدمات در گروه های آموزشی، بهداشت و مددکاری مشارکت دارند. بیشترین شاغلان زن در گروه حقوق بگیران قرار دارند (۶۰%) و تنها ۹/۰% شاغلان کارفرما هستند. زنان شاغل بیشتر در نقاط شهری (۵۶%) سکونت دارند و در گروه سنی ۲۹ـ۲۵ سال هستند و پس از آن گروه عمده‏ای مشغول ازدواج و پرورش فرزند و بطور کل امور خانواده می‏شوند. با توجه به اینکه نرخ فعالیت ایران نسبت به کشورهای دیگر بسیار پایین است: (۶/۴۳%). این امر در مورد زنان (۱۵%)و در مورد فعالیت مردان (۷۱%) است. 
نرخ بیکاری جمعیت نیز روزبه روز فزونی می‏گیرد بطوریکه حدود ۱/۲۶% جمعیت زنان فعال مناطق شهری بیکارند. نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده خصوصاً در سال های اخیر مرتباً رو به افزایش است. لذا تلاش جهت بهبود وضعیت فعلی و رهایی از مشکلات و موانع مسئولیتی جمعی است. متاسفانه تحقیقات و پژوهش های داخلی در زمینه کارآفرینی زنان، به دلیل نوپایی مبحث بسیار محدود است و از آنجا که حتی اشتغال زنان در ایران همواره با مسائلی مواجه بوده، طبیعتاً کارآفرینی زنان با مسائل فزاینده ای روبه رو است. فرایند کارآفرینی زنان را می‏توان ازابعاد متنوعی بررسی کرد وآن را متأثر از مجموعه عوامل فردی، محیطی و سازمانی دانست.
▪ در بعد فردی: 
بیشتر انگیزه‏ها، ویژگی های شخصیتی و ویژگی های جمعیت شناختی مدنظر است می‏توان گفت میان توانایی‏های شخصیتی از قبیل اعتماد بنفس و پنداشت از خود، بر اشتغال زنان رابطه متقابل وجود دارد، بطوریکه پنداشت از خود و اعتماد بنفس بالا تأثیر مستقیم بر اشتغال زنان و موقعیت شغلی آنان دارد.
بنابر اطلاعات جمعیت شناختی، هر چه نرخ باروری به دلیل جوانی جمعیت افزایش می‏یابد، با نزول اشتغال زنان مواجه هستیم؛ همچنین میان تعداد فرزند و اشتغال رابطه معکوس وجود دارد، بطوریکه تنها ۸/۲۳% از زنان دارای سه فرزند یا بیشتر در مقابل ۷/۵۷% زنان با ۱ یا ۲ فرزند به فعالیت شغلی می‏پردازند. وضعیت تأهل نیز بی‏تأثیر در موضوع نیست، بطوریکه زنان مجرد از آزادی عمل بیشتری برای اشتغال و فعالیت‏های اقتصادی، اجتماعی نسبت به متأهلین برخوردارند.
تحصیلات نیز عامل قابل توجهی است، طبق آمارهای رسمی (۷۵) ۲/۷۴% زنان کشور باسواد هستند و درصد قابل ملاحظه‏ای از جمعیت دانشجویی را زنان تشکیل می‏دهند. باوجود این، سهم زنان شاغل با تحصیلات عالی نسبت به کل اشتغال زنان و همچنین درصد مدیران زن با تحصیلات عالی بسیار محدودتر از مدیران زن بدون تحصیلات عالی است.
به صراحت می‏توان گفت که عوامل محیطی نقش بسیار مهمی را نسبت به عوامل فردی عهده‏دار است، چرا که ویژگی های شخصیتی و توانمندی های روانی بسیار متأثراز عوامل محیطی است. وضعیت اجتماعی، فرهنگی، حقوقی،دینی، سیاسی و اقتصادی جامعه مطمئناً نقش بسزایی را در تقویت یا تضعیف فعالیت‏ها در امور متفاوت دارد. در حوزه اشتغال زنان و فراتر از آن خود اشتغالی آنها، موانع محیطی بسیاری را می‏توان برشمرد:
▪ در بعد اجتماعی: 
هنجارهای رایج در زمینه تقسیم کار، وجود نوعی مرزبندی طبیعی میان کار زنان (خانه‏داری) و مردان (امور بیرون منزل)، مسئله تعدد نقش زنان بطوریکه انتظار انجام مسئولیت های متفاوت زنان در قالب همسر، مادر، خانه‏دار، شاغل …. آنها را دچار تنش و نوعی تضاد نقش و فشارهای ناشی از آن می‏کند. ناامنی‏های اجتماعی که امکان حضور فعال زنان در جامعه، که لازمه‏اش سفرهای بین شهری, اقامت در هتل‏ها و اماکن سالم است را با مشکل مواجه کرده است.
با مرور شرایط اجتماعی حاکم بر سه دهه اخیر. متوجه می‏شویم که ایدئولوژی حاکم در سال های اولیه پس از انقلاب بیشترین لطمه را بر مشارکت زنان وارد کرده است که تعطیلی مهدکودک های دولتی و مراکز تنظیم خانواده، بازنشستگی زودرس زنان، تعریف شغل های مشابه نقش مادری برای زنان، از آن جمله است.
▪ در بعد فرهنگی: 
فرهنگ اقتدارگرا و مردسالار همواره رواج دهنده باورهای سنتی و کلیشه‏های جنسیتی بوده و از ابتدا، تربیت و اجتماعی شدن دختران، در نظر گرفتن خویش به عنوان جنس دوم و تضعیف اعتماد بنفس و تعمیق حس حقارت و خود کم‏بینی توانایی‏های خویش را در پی داشته است.
همچنین کمبود آگاهی زنان در ابعاد حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی، حرفه‏ای و عدم شرکت در تشکل‏های صنعتی حرفه‏ای و فعالیت‏های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، به استمرار ساخت نابرابر کمک می‏رساند. بدلیل نگاه جنسیتی، فرصت های اجتماعی و شغلی کمتر بطور برابر با توجه به شایستگی ها به افراد، فارغ از جنسیتشان اعطا گشته است، همواره شاهد تبعیض های جنسیتی در اشتغال هستیم.
▪ در بعد اقتصادی: 
در حالیکه زنان در آسیا بطور متوسط ۱۳-۱۲ ساعت بیش از مردان کار می‏کنند، بدلیل بدون مزد بودن کار خانگی همچنان در سطح نازل درآمدی قرار می‏گیرند. ارتقاء مقام ها تنها بر اساس شایستگی‏ها صورت نمی‏پذیرد. بطوریکه بین سال های ۶۵-۵۵ از کل مردان شاغل تنها ۶% تحصیلات عالیه داشته‏اند. در حالیکه ۱۸% زنان شاغل، تحصیلات عالیه داشته‏اند و جای شگفتی است که از کل زنان تحصیلکرده عالی تنها ۵% به سمت‏های بالای اداری و مدیریتی رسیده اند. (آمار ۱۳۸۱) تبعیض‏های جنسیتی در نوع آموزش: شامل مواد درسی، نقش زنان در کتاب های درسی، رسانه‏ها که بیشتر تقویت کننده دید سنتی نسبت به زن است.
همچنین محدودیت های آموزش در نظام آموزش عالی برای زنان مانند انحصار برخی رشته‏ها برای مردان، محدودیت اعزام به خارج کشور برای ادامه تحصیل و کمبود امکانات (خوابگاه) برای دختران, همگی از موانع مشارکت زنان است. باورهای فقهی دینی نیز بی‏تأثیر در این مسئله نیست، احکام موجود در زمنیه ارث، نفقه، اجازه خروج از کشور در بعد اقتصادی و احکامی چون شهادت، دیه، قضاوت، طلاق، حق حضانت در بعد خانوادگی اجتماعی بی‏شک تأثیر منفی در پیشرفت و شکوفایی همه جانبه زنان دارد که می‏توان با استنباط های متناسب شرایط زمانی و مکانی موانع را برطرف کرد.
▪ وضعیت حقوقی و قوانین:
قوانین ناظر بر خانواده از جمله مواد ۱۱۰۶ (نفقه زن)، ۱۱۹۹ (نفقه اولاد)، ۱۱۱۷ (منع کار زن در صورت عدم رضایت شوهر). از آنجا که طبق قانون، ریاست خانواده با شوهر است و خروج از کشور زن منوط به اجازه کتبی شوهر است. مشکلاتی در مسیر کار زنان ایجاد می شود. قوانین ناظر بر اشتغال، از جمله قانون اشتغال نیمه‏وقت زنان، مقررات در زمینه مرخصی زایمان و ماده ۵ مصوبه ۱۳۷۱ شورای عالی انقلاب که محدود کننده حیطه اشتغال زنان است. هیچکدام کمکی به افزایش مشارکت اقتصادی اجتماعی زنان نکرده است. 
البته زمینه‏های مساعد قانونی را نیز نباید از نظر دور داشت. اصول ۳، ۲۱، ۲۸، ۴۱ برخورداری زنان از حقوق اجتماعی مساوی با مردان را متذکر شده و همچنین طبق ماده ۱۱۱۸ مصوب ۱۳۱۳ زن مستقلاً می‏تواند در دارایی خود هر تصرفی را داشته باشد. تصویب قانون در مورد کنترل جمعیت نیز مطمئناً بی‏تأثیر در مشارکت بیشتر زنان نیست. پرواضح است پیش شرط راه اندازی فعالیت های کارآفرینانه توسط زنان ،شناسایی دقیق عوامل موثر بر فرایند اشتغال و کارافرینی است و مطالعات راهبردی دراین زمینه ضروری به نظر می رسد.


منبع : سایت دوستان


آموزش یک مسئولیت بزرگ برای مدرنیزه کردن خود بر حسب تغییر نیازهای یک جامعه دارد، با وجود این تبدیل آموزش حرفه‌ای کارآفرینی به حالتی که جنبه کارآفرینی داشته باشد فرایندی است که نمی‌توان آن را به یک تغییر و تعدیل درونی برنامه‌های آموزشی توسط کارشناسان آموزشی واگذار کرد و معمولا از تجارب کاری منتج می‌شود که از طریق نوشتن در مورد چنین تغییرات آموزشی نمی‌توان نیازهای یک جامعه کارآفرینی را برطرف ساخت در این موارد رویکرد کسب و کار توصیه می‌شود. یکی از عوامل موثر در توسعه کارآفرینی، توجه خاص به تقویت نظام آموزشی است، امروزه تقریبا در تمام کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در همه پایه‌های تحصیلی، آموزش و ترویج کارآفرینی جای ویژه‌ای دارد. 
بحث کارآفرینی و آموزش آن، از حدود ده سال پیش در شاخه کاردانش نظام آموزش و پرورش مطرح شده و در برنامه درسی جای گرفته است که اخیرا پژوهشگران هوشمند (دکتر احمدپور و دکتر عزیزی) کوشیدند آخرین تغییرات و تحولات آموزشی در سطح دنیا را در کتاب جدید کارآفرینی برای دانش‌آموزان دوره دبیرستان در نظر بگیرند و بر مطالب کاربردی و ملموس کسب و کار تاکید کنند. 
● آشنایی دانش‌آموزان بر رویکرد کسب و کار 
از آنجائیکه ورود به دنیای کارآفرینی و کسب و کار، مستلزم حساس شدن به محیط پیرامون خود و داشتن دید در کسب و کار است باید دانش‌آموزان با مجلات و روزنامه‌های اقتصادی آشنا شوند و به اخبار اقتصادی که از رادیو وتلویزیون پخش می‌شود نیز گوش کنند موارد دیگر قابل بیان به شرح ذیل می‌‌باشد: 
▪ دانش‌آموزان باید خود را برای ناامنی در وضعیت استخدامی آماده کنند و برنامه‌های آموزشی مدارس باید برای حل مساله بیکاری تمرکز کنند. 
▪ مدارس حرفه‌ای باید وارد یک شبکه اقتصادی ناحیه‌ای شوند. یک جهت‌یابی خارجی مدارس، شرایطی را برای توسعه یک نگرش مثبت در میان معلمان و دانش‌آموزان به سوی فعالیت‌های بازرگانی ایجاد می‌کند. 
▪ مدارس باید در هر کجا که امکان دارد فعالیت‌های تجاری و آموزشی را با هم ترکیب کنند. این امر باعث تشخیص کارآفرین در میان معلمان و دانش‌آموزان و برقراری رابطه مثبت بین کارآفرینان نوظهور و رشد کارآفرین خواهد شد. تقاضای بازار باید نقطه شروع رفورم آموزشی حرفه‌‌ای محسوب شود. بنابراین باید یک وضعیت نرمال ایجاد نمود تا اینکه مدارس درگیر فعالیت‌های تجاری شوند. 
▪ پس از آشنایی دانش‌آموزان با مفاهیم و امور کسب و کار، بازدید از کسب و کارهای موفق محلی نیز می‌تواند به دید و توسعه تفکر کارآفرینی دردانش‌آموزان کمک کند. علاوه بر بازدیدهای صورت گرفته از کسب و کارهای مختلف، دعوت کردن از کارآفرینان همان کسب و کار امری مهم می‌باشد تا درباره نحوه راه‌اندازی و اداره کسب و کار خود برای دانش‌آموزان صحبت کنند. 
▪ برگزاری نشست‌های گروهی و دعوت از فارغ‌التحصیلان، سال‌های گذشته که موفق به راه‌اندازی کسب و کار شده‌اند، تا به صورت موردی تجربیاتشان را در اختیار دانش‌آموزان بگذارند. 
● گام‌های آموزشی حرفه‌ای با جهت تجاری 
جامعه به اهمیت کارآفرینان واقف است. اقتصاد به کارآفرین نیاز دارد. این یک آگاهی روبه رشد درتمام نقاط دنیا محسوب می‌شود. کارآفرین یک منبع و ایجاد فرصت‌های شغل محسوب می‌شود. 
مدارس باید تلاش نمایند که متناسب با تغییر جامعه تغییر کنند رشته‌های تحصیلی در حال تغییر است. آموزش باید طوری تنظیم شود که دانش‌آموزان جوان بتوانند خود را به نحو بهتری برای رویارویی با نیازهای استخدامی نوین آماده کنند. ارزیابی رشته‌های آموزشی یک فرایند ثابت بوروکراسی برای ادغام توسعه‌های جدید در محتوای شغلی محسوب می‌شود. در واقع بعضی از تغییرات تکنولوژیکی آن قدر سریع رخ می‌ دهد که آموزش رسمی همیشه در پشت توسعه‌های علمی باقی خواهد ماند. رشته‌های تحصیلی مدرن می‌شوند اما هرگز نمی‌توانند به طور کامل منطبق با تغییرات سریع بازار شوند. بعضی از تغییرات ایجاد شده در جامعه را نمی‌توان از طریق رویکرد رشته تحصیلی سنتی پوشش داد. برای مثال یک برنامه یادگیری قدم به قدم نمی‌تواند برای کسب یک نگرش کارآفرینی به کار برده شود کارآفرینی را می‌توان به صورت درک مستقیم و الهام، پشتکار و استقامت و ریسک‌پذیری توصیف کرد. 
برای اینکه بتوانیم از تجربیات دیگران استفاده کنیم از کشور هلند در زمینه تغییر سیاست به سمت رویکرد آموزشی کارآفرینی در مدارس را انتخاب کردیم. هلند رشته تحصیلی کارآفرینی اجباری برای مبتدیان تدوین نموده است. 
تقریبا هر مبتدی و هر کارآفرین نوظهور باید صلاحیت کارآفرینی را از طریق گذراندن یک رشته کارآفرینی و امتحان مربوط به آن کسب کند. مربیان را در بیشتر موارد کارآفرینان تشکیل می‌دهند، رشته کارآفرینی شامل ۶ واحد و مدت زمان آن ۸ ماه می‌باشد که استانداردها توسط یک ساختار مستقل ملی و تحت نظارت وزارت‌خانه‌های مربوطه تعیین می‌شود. واحدهای درسی این رشته عبارتند از: 
▪ مدیریت عملیاتی 
▪ مدیریت منابع انسانی (پرنسل و سازمان) 
▪ مدیریت امور مالی (حمایت‌های مالی) 
▪ بازاریابی 
▪ طراحی کسب و کار (B.P) 
▪ جهت‌یابی خارجی مدارس 
جهت‌یابی خارجی یک مدرسه حرفه‌ای عبارت است از ایجاد شرایط برای توسعه یک نگرش مثبت در میان دانش‌آموزان به سوی کارآفرینی. تعداد بسیار اندکی از دانش‌آموزان ازمدرسه به سوی کارآفرینی حرکت می‌کنند. 
جهت‌یابی خارجی مدارس حرفه‌ای به دانش‌آموزان این فرصت را می‌دهد تا با نظریه کارآفرینی بیشتر آشنا شوند. فارغ‌التحصیلان این مدارس از منابع مهم کارآفرینان محسوب می‌شوند. 
● قرار دادن مدارس در معرض نیروهای بازار 
مدارس از طرف دولت (وزارت آموزش و پرورش) باید بیشتر به جنبه‌های بازار توجه کنند و از طریق فعالیت‌های تجاری پول کسب کند. دلایل این سیاست‌ها و هدایت مدارس به طرف بازار می‌توانند به شرح ذیل باشند: 
مدارس حرفه‌ای نمی‌توانند خود را با تغییرات سریع تکنولوژیکی تطبیق دهند، پس باید به سمت بازار بروند چون پیشرفت تکنولوژی در بازارها، خود را نمایان می‌کند. 
آموزش باید از فعالیت‌های یک مدرسه تجاری بهره گیرد. در غیر این صورت مدرسه نمی‌تواند بیش از یک موسسه سودآور باشد. از این حالت باید اجتناب کرد. توسعه فعالیت‌های تجاری باید به دقت توسط مدیریت مدرسه هدایت شود. سیاست مدرسه موفق برای توسعه فعالیت‌های تجاری باید بر اساس فاکتورهای زیر شکل گیرد. 
▪ یک سیاست برای یکپارچه نمودن آموزش و فعالیت‌های تجاری 
▪ یک تصویری از بازاریابی 
▪ تربیت مربی کارآفرین 
▪ آموزش دبیران کارآفرین 
▪ انتشار تجربه‌های کارآفرین 
▪ آزاد گذاشتن مدرسه برای فعالیت‌های کارآفرین 
▪ فرمول‌بندی یک هدف تجاری امکان‌پذیر 
اشکال و خطر برای این مدارس آن است که فعالیت‌های تجاری را براساس هزینه‌های واقعی با قیمت‌های بازار ارائه ندهد. 
یک قیمت واقعی هزینه باید در عملکردها در بازار تجاری مورد استفاده قرار گیرد و پرسنل باید آشنایی بیشتری را با محاسبات قیمت هزینه‌ها پیدا کند. 
● جمع‌بندی 
آموزش و پرورش مسئول انتقال علم و دانش‌ و هنجارهای جامعه به دانش‌آموزان است از دیدگاه تعریف شده پژوهشگران، آموزش همان انتقال علوم دانسته‌ها، و پژوهش انتقال مجازهاست که امروز با پیشرفت‌های بشری در علوم مختلف و رشد شتابان فناوری دیگر نمی‌توان صرفا با دیدگاه متعارف حرکت کرد. دیدگاه‌های جدید صرفا انتقال دانش نیست بلکه آموزش شیوه‌ها، روش‌ها و راه‌های آموختن است. بینش جدید، شیوه‌های کشف حل مسائل و نحوه یادگیری استعداد و خلاقیت‌ها در خلق آثار آنها آموزش داده می‌شود و دانش‌آموزان به جای تکرار تکالیف با ایده‌های نو برای خود تکالیف می‌آفرینند. 
با توجه به وضعیت فعلی کشور و بیکاری در میان جوانان، پیشنهاد می‌گردد که دوره‌های تحصیلی کار و دانش با رویکرد کارآفرینی در وزارت آموزش و پرورش مجددا طراحی و اجرا گردند و ترویج کارآفرینی فقط به خواندن یک کتاب در طی دوران تحصیل محدود نگردد.

شیرین طیبی دبیر آموزش و پرورش منطقه ۲

منبع : روزنامه تفاهم


مقاله حاضر اشاره به مطالعه ای دارد که به یک رشته مسایل اقتصادی ایران از زاویه کارآفرینی پرداخته است . در این مقاله نشان داده می شود که کارآفرینها از چه ویژگیهایی برخوردارند و از اینرو می توانند موتور حرکت توسعه باشند. این افراد به شرایطی محیطی مطلوب نیاز دارند تا استعدادهای خود را بروز دهند. این شرایط شامل ساختار اقتصادی وبویژه وفور بنگاههای خرد و متوسط، و وجود اقتصاد آزاد می شود. در ایران ساختار در هرسه بخش مناسب به نظر می رسد درحالی که سیاستهای دولت فاصله ای ملموس با کارکرداقتصاد آزاد دارد. 
مطالعه اجمالی کشورهای دیگر نشان می دهد که بنیان کار آنها متکی بر اقتصاد آزاداست . از اینرو با تقویت سازوکار بازار آزاد، یک رشته سیاستهایی را درپیش گرفته اند تاتولیدکنندگان خرد تقویت شوند، مانند اعطای وام و تسهیلات بانکی ، ارائه خدمات مشاوره ای ، پشتیبانی علمی و تکنولوژیک ، آموزشی و همه این فعالیتها ازطریق یک سازمان واحد صورت می گیرد که مستقیم یا غیرمستقیم امور مزبور را تدارک می بیند. 
تصور بر این است که در ایران نیز می توان با برپایی یک سازمان واحد، بنگاههای خرد و همچنین کسانی که با پذیرش ریسک می خواهند پیشتاز باشند، کارآفرینی راتقویت کرد. آموزش می تواند تنها یکی از وظایف این سازمان باشد، درحالی که ایجادتسهیلات برای گرفتن وام ، ارائه خدمات مشاوره ای ، اجرای سخنرانیهای متعدد،راهنمائیهای اقتصادی و بازرگانی ، و غیره ابزارهای دیگری برای تحقق این هدف به شمارمی آیند. 
نگاهی گذرا به تاریخ چنددهه اخیر ایران به روشنی نشان می دهد که فرایند توسعه آن در چارچوب برنامه های عمرانی و توسعه ای و نیز برپایه سیاستهای دولت طی شده است .شالوده این فرایند را درآمدهای کلان ارزی حاصل از صدور نفت تشکیل می دهد. این درآمد هنگفت در دست دولت می باشد، و بنابراین پرچمدار توسعه دولت بوده است ، که در بیشتر زمینه ها و موارد به طورمستقیم دست به کار می شود. این شرایط دو مشکل بنیانی دارد: یکی آنکه درآمدهای ارزی به این شکل ، اساسا موجب اختلال در قیمت نسبی عوامل شده و درنتیجه از کاربرد بهینه عوامل تولید جلوگیری کرده است ; و دوم آنکه ، حضور مستقیم دولت موجب گردیده تا فعالان اقتصادی تحت الشعاع قرار گیرند و یاحتی تبدیل به رانت جویان پرتوانی گردند. این جریان تاهنگامی که درآمد نفتی سرشارباشد، تداوم دارد و نارسائیهای آن نمود نمی کند. ولی در این زمان تمام پیامدهای منفی وغیرعقلایی آن کم کم خود را می نمایاند و جامعه ما را با این مساله روبرو کرده است که باید درپی چاره اندیشی باشد و فرایند متفاوتی را درپیش گیرد. 
●کارآفرینی و توسعه 
این واقعیت عینی ، بسیاری از اندیشمندان جامعه را بر آن داشته است تا برپایه یک رشته دیدگاههای نظری و نیز تجربه شماری از کشورهای موفق در گذشته وحال ، نقش کارآفرینان را در فرایند واقعی توسعه مطرح کنند. یعنی عناصری که در شرایط مناسب می توانند با تکیه بر توان ذهنی و نیز ریسک پذیری ذاتی خود، به عنوان موتور "یا پیشرانه "حرکت جامعه مسئولیت بپذیرند و سازوکاری را به جریان اندازند که مستقل از دولت و باتکیه بر نیروی مادی و ذهنی مردم موجب اعتلای جامعه شود. ولی کارآفرینی چیست وکارآفرینان از چه ویژگیهایی برخوردارند؟ آیا امکاناتی در جامعه ما برای آنها وجود دارد؟و سرانجام تجربه دیگران چه درسهایی برای ما دارد؟ این پرسشهایی است که در زیربه آنها پرداخته خواهدشد. 
شماری از اندیشمندان ، کارآفرینی را نوعی رفتار و شیوه زندگی می دانند، گروهی دیگر آن را کاری هنری می انگارند. ولی پیتر دراکر کارآفرینی را به معنای جستجوی دائمی برای تغییر، واکنش دربرابر آن و بهره برداری از آن به عنوان یک فرصت بیان می کند. ازسوی دیگر شومپیتر، به عنوان کسی که برای نخستین بار این مقوله را در نظریات خود به صورت علمی بیان کرد، کارآفرینی را فرایند تخریب خلاق می داند. طبق نظر وی ، در فرایندکارآفرینی در آغاز نوآوری صورت می گیرد، خلاقیت و انحصاری گذرا را به وجود می آوردو درپی آن سودهای انحصاری حاصل می شود، و سپس با گسترش این نوآوری ، سودهای انحصاری از میان می روند، و امکان نوآوریهای بیشتری فراهم می آید. در کارآفرینی از یک سو فرد قرار دارد و از سوی دیگر محیط وی مطرح می شود که بیان هر دو ضروری می نماید. 
کارآفرین به طورکلی از مدیر متمایز می شود. کارآفرین را عمدتا عامل شتاب دهنده تغییر در عرصه فعالیتهای اقتصادی می انگارند زیرا وی شجاعت انجام واکنشی متفاوت از دیگران را دربرابر رویدادها دارد. کارآفرین درحقیقت عنصری اقتصادی است که بابه کارگیری عوامل تولید و بهره گیری از فرصتهای بوجود آمده در بازار، در بنگاه خود دست به کارهای تولیدی و تجاری می زند. وی پیشتاز است چون ریسک پذیری بالایی دارد. درمتون اقتصادی به طور معمول ویژگیهای زیر را برای کارآفرین برمی شمارند: 
ابتکار عمل داشتن و فراتر از وظایف شغلی حرکت کردن ; 
قدرت تصمیم گیری و پیگیریهای فردی داشتن ; 
فرصتها را به خوبی تشخیص دادن و به موقع عمل کردن ; 
با ریسک های حساب شده حرکت کردن ; 
دقت در کارها داشتن و نگران کیفیتها بودن ; 
نسبت به انجام به موقع قراردادها و توافقها نگران بودن و تعهد داشتن ; 
نسبت به عوامل سودوزیان و بازدهی در کارها حساس بودن ; 
اتکا به نفس داشتن و به توانائیهای درونی خود اعتماد کردن ; 
انعطاف پذیربودن و انتقادات را با روی باز پذیرفتن ; 
در بیان عقاید و نظرات خود شجاعت و جسارت داشتن ; 
با نفوذ کلام ، قابلیت قانع ساختن دیگران را داشتن ; 
از استراتژی های نفوذی و اثرگذار بر دیگران استفاده کردن ; 
با برنامه ریزیهای منظم ، مشکلات بزرگ را جزبه جز کردن و موانع را از سر راه برداشتن . 
کارآفرین با این ویژگیها، هشت وظیفه کلی زیر را برعهده می گیرد: از موقعیتهای محیطی آگاه می شود; برای استفاده از این موقعیتها پذیرای ریسک می شود; سرمایه گذاری می کند; نوآوری می کند; کار و تولید را نظم می بخشد; تصمیم می گیرد; برای آینده برنامه ریزی می کند و سود خود را با سود می فروشد. 
ولی تمام این قدرت آفرینندگی در محیط ویژه ای عینیت پیدا می کند. این محیط از دوزاویه باید موردتامل قرار گیرد. نخست ساختار اقتصادی جامعه است ، به این مفهوم که تولیدکنندگان در چه مقیاسی فعالیت می کنند و در چه گروههایی از لحاظ اندازه طبقه بندی می شوند، در چه مناطقی و در چه حوزه هایی از فعالیتهای اقتصادی متمرکز هستند، و چه رابطه ای با یکدیگر دارند. و دوم چه فضای سیاستگذاری بر آنها سایه انداخته است : آیاسیاست آزاد اقتصادی حاکم است و سازوکار بازار حکم می راند یا اقتصاد دستوری تسلطدارد؟ مفاد نظریه نشان می دهد که کارآفرین می تواند در محیطی به بهترین وجه خلاقیت خود را عینیت بخشد و فضایی پررقابت آماده کند که متکی بر سازوکار بازار آزاد باشد.●ساختار اقتصادی ایران 
با این نگرش ، می توان اقتصاد ایران را موردبررسی اجمالی قرار داد، و در سطح کلان عوامل مثبت و منفی موثر بر فعالیت کارآفرینی را تحلیل کرد. برای این منظور نخست نگاهی به ساختار اقتصادی می اندازیم و سپس اشاره ای به سیاستهای دولت و میزان حمایت آنها از نظام اقتصادی آزاد خواهیم کرد. اقتصاد ایران را همچون اقتصاد بسیاری از کشورها می توان به سه بخش کشاورزی ،صنعت ، و خدمات تفکیک کرد. این تفکیک به این دلیل صورت می گیرد که هریک از این سه بخش از ویژگیهای خاصی برخوردار است که در چارچوب آنها می توان روشن تر به فرصتها و تهدیدات پی برد. درهرحال ، نقطه شروع می تواند بخش سنتی تر یعنی کشاورزی باشد. 
الف " بهره برداران کشاورزی : در سال ۱۳۷۵ حدود ۳۸.۳رصد از جمعیت کشور "برابر ب۲۳.۲ میلیون نفر" دربیش از۸۶ هزار آبادی در سراسر کشور زندگی می کردند. جمعیت شاغل این بخش را عمدتا مردان تشکیل می دادند درحالی زنان تنها ۸/۸ درصد سهم داشتند. بخش بزرگی از این جمعیت شاغل یعن۳۴.۵ درصد بیش از ۰۵ سال داشتنددرحالی که ۶۲.۴ درصد دیگر در گروه سنی ۱۵-۴۹ قرار می گرفتند. این نیروی کار نسبتاسالخورده درحد۸۷ درصد ماهر و حدود نیمی از آنها باسواد بودند. درصد ناچیزی از این شاغلان کارفرما و یا حقوق بگیر بودند، درحالی که۶۵ درصد آنان به طور مستقل و ۱۴.۶درصد دیگر به صورت فامیلی کار می کردند. 
اکثر شاغلان به روی زمین کار می کنند که بسیار خرد و پراکنده است . به عبارت دیگردر روستاهای ایران حدو۲.۸ میلیون مترمربع زمین قابل بهره برداری است ک۸۵ درصدبه خرده مالکان "با مساحتی کمتر ا۱۰ هکتار"، ۱۴ درصد دیگر، به مالکان دارای ۱۰ تا۵۰ هکتار و یک درصد بقیه نیز مربوط به مالکان بزرگ تعلق دارد. علی رغم تعداد زیادکشاورزان خرده پا، مساحت زمین تحت اختیارشان درحد ۳۷.۲ درصد اراضی زراعی است ، درحالی که گروه میانی بیش از ۴۵ درصد را دراختیار دارد. 
گروههای بزرگتر از۵۰ هکتار، نیروی کار کمتری را به استخدام می گیرند و مالک بقیه اراضی هستند. چنین ساختاری نشان می دهد که بخش بزرگی از فعالیتها در مقیاس خردانجام می گیرد که اشتغال زایی بالایی هم دارند. خردبودن بهره برداران را می توان به عنوان یک امکان مناسب ارزیابی کرد بویژه آنکه بسیاری از آنها ازسوی مالکان اداره می شوندتولیداتشان هم عمدتا روانه بازار می شود و در فصولی از سال خود نیز به عنوان نیروی کاردر بازار کار حضور پیدا می کنند. ولی محدودیتهای این بخش را نیز باید درنظر آورد که اهم آنها عبارتند از: پراکندگی جغرافیایی آبادیها و پایین بودن جمعیت در هر روستا;مهاجرت به مراکز شهری که درحقیقت موجب خروج نیروهای فعال تر روستایی به شهرمی شود; ساختار سنی جمعیت روستایی که روبه پیرشدن گذارده است ; و نیز سطح نسبتابالایی از اراضی که دردست واحدهای بزرگ قرار دارد. 
غیر از این ساختار، می توان نگاهی هم به وضعیت تولیدکنندگان صنعتی انداخت تافرصتها و محدودیتها در آن حوزه نیز مشخص شود. 
ب " کارگاههای صنعتی : برخلاف بخش کشاورزی ، در صنعت نقش زمین کم اهمیت تراست و اثرپذیری کمتری از رویدادهای طبیعی دارد. با این مقدمه ، می توان نگاهی به آمارهای کارگاههای صنعتی که بنابر شماری از نظریه های توسعه ، قرار بوده که موتورحرکت رشد اقتصادی باشند، می اندازیم . برپایه آمارهای رسمی در سا۱۳۷۳ حدود۳۶۵ هزار کارگاه صنعتی در ایران فعال بوده است . طبقه بندی این کارگاهها نشان می دهدکه حدود ۹۱.۶ درصد آنها کمتر از ۶ نفر کارگر، حدود۴.۸ درصد، ۶تا۹ نفر و ۳ درصدبین ۱۰ تا ۹۴ نفر مشغول به کار بودند. و ۰.۶ درصد را نیز کارگاههای بزرگ تشکیل می دادند که بیش از ۵۰ نفر در آن کار می کردند. به این ترتیب انبوهی از کارگاههای خردوجود داشت که علی القاعده به دور از هرگونه بوروکراسی و در بازاری که می تواند به "بازار رقابت کامل " نزدیک تر باشد فعالیت می کردند. نکته قابل توجه آن است که در این کارگاههای کوچک که از لحاظ اشتغال زایی حائزاهمیت است بیش از ۵۰ درصد ازشاغلان کار می کردند. ولی با وجود آنکه تعداد کارگاههای بزرگ بسیار اندک بود با این حال حدود ۳۸.۸ درصد از شاغلان در آن مشغول به کار بودند. 
پراکندگی جغرافیایی کارگاههای صنعتی شاید درهمان حد اندازه آنها ناهمگون باشد.به عبارت دیگر ۲۷ درصد از کل این کارگاهها در تهران ۱۲.۷ درصد در استان خراسان و۱۰.۵ درصد در اصفهان قرار دارند. به این ترتیب سه استان مزبور ۵۰ درصد کارگاهها رادر خود جای داده اند درحالی که در پایین ترین رده ها استانهایی مانند هرمزگان ، بوشهر قراردارند که سهم شان درحد نیم درصد می شود. 
از سوی دیگر توزیع نیروی انسانی در رشته های نه گانه صنعتی نیز جالب توجه است :صنایع نساجی بیشترین سهم "یعنی۴۳.۲ درصد" از شاغلان صنعتی را دارد، و دررده های بعدی ماشین آلات "۱۷.۴ درصد" و سپس موادغذایی "۱۲.۵ درصد" قرار دارند.به این ترتیب دیده می شود که حدود بیش از ۵۵ درصد شاغلان بخش صنعت در حوزه غذایی و نساجی فعالیت می کنند که از تکنولوژی نسبتا ساده ای برخوردارند و آنها رامی توان کاربر به شمار آورد. این دو رشته درعین حال بیشترین پیوند را با بخش کشاورزی هم دارند. و سرانجام آنکه بهره وری سرمایه ، به عنوان یک عامل کمیاب در جامعه ما، درکارگاههای کوچک "بویژه در صنایعی همچون غذایی و نساجی " به مراتب بیشتر ازکارگاههای بزرگ است . به عبارت دیگر کارگاههای کوچک بهره برداری اقتصادی تری ازسرمایه خود می کنند، درحالی که می توان تصور کرد همین کارگاهها از لحاظ تامین سرمایه خود کمترین اتکا را به دولت دارند; وبرعکس کارگاههای بزرگ که تاحد بالایی به دولت و منابع مالی و ارزی آن تکیه دارند، کمترین بهره وری را از سرمایه می کنند و درعین حال تحصیل کرده ترین نیروی انسانی را هم به خود اختصاص داده اند. 
به هرحال این نگاه اجمالی هم نشان می دهد که در صنعت هم مانند کشاورزی انبوهی از تولیدکنندگان خرد وجود دارند که با پراکندگی جغرافیایی بسیار ناموزون دربرابراندکی تولیدکنندگان بزرگ قرار گرفته اند. با این ملاحظات اکنون می توانیم نگاهی هم به بخش خدمات بیندازیم . یعنی بخشی که بیش ا۴۳.۸ درصد از شاغلان را در خود جای داده است .ج " بخش خدمات : در سرشماریهای نفوس و مسکن ، فعالیتهای بخش خدمات به زیرمجموعه های زیر تقسیم شده است : بازرگانی ، رستوران و هتلداری ; حمل ونقل ،انبارداری و ارتباطات ; خدمات موسسات مالی و پولی ; خدمات مستغلات ; حرفه ای وتخصصی ; خدمات عمومی ; و خدمات اجتماعی ، شخصی و خانگی . در سال۱۳۷۵ دراین مجموعه حدود ۶.۳۸۸ میلیون نفر مشغول به کار بودند. از این تعداد، ۴۶.۴ درصددر بخش خدمات عمومی ۳۰.۲ درصد در بخش بازرگانی ، رستوران و هتلداری۱۵.۲درصد در بخش حمل ونقل ، انبارداری و ارتباطات فعالیت می کردند. سهم دیگر فعالیتهابویژه آنهایی که تخصص بالایی را هم می طلبد بسیار اندک است . به این ترتیب دیده می شود که قطبی بودن شاغلان در این بخش بیش از دو بخش دیگر است . نیروی انسانی این بخش برخلاف بخش کشاورزی جوان است و حتی در برابر بخش صنعت نیز جوان تربه نظر می رسد. 
غیر از بخش عمومی که اساسا متشکل از مزدوحقوق بگیران است ، دو گروه اصلی دیگر این بخش که در بالا ذکر شد، به طور محدود دولتی هستند مزد و حقوق بگیران آن درحد ۲۰ تا ۲۵ درصد است و در مقابل بخش بزرگی از فعالان آن را کارکنان مستقل وکارفرمایان تشکیل می دهند. به این ترتیب در این بخش اگرچه در یک سوی آن بخش عمومی قرار دارد که اساسا فعالان آن مزدوحقوق بگیر هستند، ولی در سوی دیگر آن دوفعالیت یعنی "بازرگانی ، رستوران و هتلداری " و "حمل ونقل ، انبارداری و ارتباطات " قراردارد که انبوهی از فعالیتهای خرد با شمار زیادی از کارکنان مستقل را در خود جای داده است . جالب توجه است که همین دو گروه که ظاهرا به تخصص کمتری نیاز دارند، به ترتیب ارزش افزوده ای برابر با ۲۱.۵ درصد و ۲۱.۶ درصد از کل ارزش افزوده بخش خدمات داشته اند که این مقدار بیش از سهم خدمات عمومی "۱۹.۹ درصد" است . و نیزجای شگفتی ندارد که گروه "خدمات مستغلات ، حرفه ای و تخصصی " نزدیک به ۳۰درصد از ارزش افزوده این بخش را به خود اختصاص داده است . طبیعی است که همین گروه بیشترین بهره وری نیروی کار را هم داشته باشد و از این لحاظ در نقطه مقابل خدمات عمومی قرار می گیرد. 
د" جمع بندی : تصویر ساده و بسیار اجمالی ساختار اقتصادی ایران را می توان چنین نمایش داد: در کشاورزی انبوهی از تولیدکنندگان خرد قرار دارند که بهره وری کار و زمین در آنها بالا است و با تکنولوژی پایین و سرمایه اندک کار می کنند; در صنعت بخش بزرگی از تولیدکنندگان خرد "که اکثریت مطلق کارگاهها را تشکیل می دهند" در صنایع غذایی ونساجی که بیشترین پیوند را با کشاورزی دارد، فعالیت می کنند. بهره وری سرمایه در این صنایع به طور نسبی بالاتر از دیگران است ; و سرانجام هم در بخش خدمات دو گروه که فی نفسه پیوند تنگاتنگی با فعالیتهای کشاورزی و صنایع غذایی و نساجی دارند، حدودبیش از ۵۴ درصد نیروی کار را در خود جای داده اند. این نیروی کار که عمدتا جوان هم هستند از تخصص بالایی برخوردار نیستند. به این ترتیب به نظر می رسد که سیاستگذاری در این سه حوزه می تواند آثار مفیدی درپی داشته باشد بویژه آنکه همه آنها عمدتادردست فعالان اقتصادی خرده پا قرار دارد. ولی رونق یا رکود در میان این مولدین خرد تااندازه ای هم به سیاستگذاریهای دولت بستگی دارد که در بخش ذیل به آن می پردازیم . 
●سیاستهای اقتصادی 
همان طور که گفته شد محیط مناسب برای کارآفرینی غیر از ساختار اقتصادی ، بعددیگری هم دارد که عمدتا به سیاستگذاریهای دولت مربوط می شود. در بند پیشین ساختار اقتصادی ایران گفته شد که این ساختار به لحاظ خردبودن و همچنین کاربر بودن چند حوزه از فعالیت در هر سه بخش که انسجام تنگاتنگی هم با هم دارند، شرایطمناسبی را برای کارآفرینی می تواند فراهم آورد. حال در اینجا نگاه اجمالی هم به سیاستهای دولت می اندازیم تا ببینیم این بعد تاچه حد می تواند توسعه بخش کارآفرینی باشد. 
در آغاز باید گفته شود که به طور معمول و بویژه در الگوهای اقتصادی ، وضعیت اقتصاد آزاد مناسب ترین شرایط برای فعالیت کارآفرینان محسوب می شود. کارآفرین باید باموانع غیراقتصادی روبرو نباشد، کارآفرین نباید درگیر بوروکراسی دولت شود، کارآفرین باید بداند که شرایط آینده بازار صرفا برپایه سازوکار آن تعیین می شود،... در این شرایطاست که چنین فعالیتی تمام نیرو و ابتکار خود را در راه رقابت به کار می گیرند و برای تحقق اهداف خود، خلاقیت عینیت پیدا می کند. 
با این ذهنیت می توان نگاهی اجمالی به ایران دو دهه گذشته انداخت . سالهای اولیه انقلاب اسلامی و نیز دوره پرتلاطم جنگ از قوانین خاص خود پیروی می کرد: سیاست انبساطی ، کسری بودجه ، ملی کردن بسیاری از صنایع ، کنترلهای ارزی ، قیمت گذاری کالاها و... به طور معمول در هر جامعه ای که با جنگ و انقلاب روبرو باشد، دیده می شود.ولی با پایان گرفتن این دوران ، و آغاز دوره سازندگی ، تصور بر این است که دولت ازصحنه اقتصادی فاصله بگیرد و صرفا با سیاستگذاریهای خود، نیروهای خلاق جامعه رابه حرکت وادارد. ولی ، مطالعه این دوره از تاریخ ایران نشان می دهد که دخالتها از یک سوو ناتوانیها از سوی دیگر همچنان ادامه دارد. 
دخالتهای دولت را می توان شامل اعمال سیاست ارزی و کنترل ، تعیین و تغییربوروکراتیک نرخ ارز، اعمال نظر در قیمت گذاری و یا حتی تعیین قیمت ، ایجاد انحصارات از دو طریق یعنی مالکیت خود و نیز جلوگیری از واردات برخی کالاها، پرداخت انواع یارانه های مستقیم و غیرمستقیم یا آشکار و پنهان به تولیدکنندگان دانست . این مجموعه بویژه ایجاد انحصار و سازوکار تسهیم ارز با نرخهای دولتی موجب شده است تاکارآفرینی در جامعه ما درقالب رانت جویی متجلی شود; فعالیتی که اثر بازدارنده براقتصاد کشور دارد و از سوی دیگر، ما ناتوانیهای دولت را هم می توانیم در سیاستهای مالیاتی آن "که نمی تواند بخش غیررسمی را زیرپوشش بگیرد" کسری بودجه ، اعوجاج درسیاستگذاریها، و نیز فقدان اراده و برنامه ای هدفمند برای اجرای سیاست خصوصی سازی مشاهده کنیم . 
به این ترتیب دیده می شود که علی رغم وجود بستر مناسب برای کارآفرینی ،سیاستهای دولت فاصله زیادی با اقتصاد آزاد داشته است و این اقدامات موجب شده است که سرمایه جذب حوزه تولید نشود، نیروی کار نتواند ظرفیت بالقوه خود را بروزدهد، نیروی بیکار گسترش پیدا کند، و بر شمار عظیم بیکاران هم افزوده شود. به منظورپاسخ به این مشکل ، سیاست کارآفرینی در چند کشور موردمطالعه قرار گرفته است تاشاید از این طریق بتوان چاره ای اندیشید. 
●سیاست کارآفرینی در چند کشور 
برای بررسی سیاست کارآفرینی ، ۹ کشور خارجی موردمطالعه قرار گرفته است . این مجموعه کشورها را می توان به دو گروه تقسیم کرد: در گروه نخست کشورهای استرالیا،امریکا، کانادا، انگلیس و ژاپن قرار دارند که در تاریخ اقتصادی به عنوان کشورهای پیشرفته معروف هستند. این کشورها از آغاز دوره کلاسیک به منظور پیشرفت ، فضای آزاد را برای رشد و توسعه صنایع فراهم آوردند و از اینرو در زمان حاضر ابعاد خردتری همچون مسایل فرهنگی در آنها اهمیت پیدا می کند. و گروه دوم ، کشورهای درحال توسعه یانوصنعتی مطرح شده اند که آنها نیز دو استراتژی متفاوت "یعنی استراتژی توسعه صادرات و استراتژی جایگزینی واردات " را برای توسعه خود برگزیده اند. جالب آنکه درهر دو گروه از این کشورها، سیاست کارآفرینی از مشابهت های زیادی برخوردار هستند.نکته مشترک تمام این کشورها در حوزه سیاستگذاری برای کارآفرینی آن است که تمام آن ها "بنگاههای خرد" را به عنوان هدف برگزیده اند اگرچه هریک بنابر تعبیر خود،تعریف خاصی از خردبودن بنگاهها دارند. علاوه بر این ، تمام کشورهای مزبور تعدادشاغلان را اساسا ملاک اندازه بنگاه قرار داده اند. در بسیاری از این کشورها، مانند ایران ،همین بنگاههای خرد سهم بزرگی در تولید و اشتغال دارند. و سرانجام اقتصاد آزاد در تمام این کشورها یا ریشه ای دیرینه ای دارد "مانند کشورهای پیشرفته " و یا طی دو یا سه دهه اخیر با عزمی راسخ پی ریزی شده است "مانند کره جنوبی ، فیلیپین ". بنابراین مقایسه آنها باسیاستهای اقتصادی جاری در ایران اساسا بیهوده است . ولی روشن است که باید گامهای بعدی که آنها برداشته اند موردتاکید قرار گیرد. آنچه در زیر می آید نگاهی اجمالی به سیاستها و اقدامات کشورهایی است که در زمینه توسعه و ترویج کارآفرینی موردمطالعه قرار گرفته اند. 
چنین می نماید که نقطه آغاز حرکت تمام این کشورها در روند توسعه و ترویج کارآفرینی ، پی ریزی یک سازمان یا مرکز مسئول و متولی سیاستگذاری توسعه کارآفرینی باشد زیرا در تمام آنها دست کم یک مرکز یا سازمان ، چنین مسئولیت مهمی را برعهده دارد. این مرکز اساسا وسیله ای برای تحقق اهداف موردنظر تلقی می شود. چنین مرکزی اساسا به امور بنگاههای خرد می پردازد و تمام سیاستهای دولت در این زمینه از مجرای آن می گذرد. عمده ترین اقداماتی که در کشورهای موردمطالعه ، مشاهده شده است درحوزه های زیر بوده است : 
▪وام و اعتبارات : یکی از بارزترین اقدامات کمک به بنگاههای خرد برای دستیابی به سرمایه مالی است . این اقدام متکی بر این بینش است که بنگاههای خرد به طور نسبی ازسوی کسانی هدایت و مدیریت می شود که توان مالی محدودی دارند و به همین لحاظمیل به کاربرد تکنولوژی ها کاربر دارند. از این رو سهولت در دادن وام ، وابسته نکردن وام به دارائیهای ثابت و مانند آنها، از ویژگیهای ظرفیت سازی سرمایه مالی تلقی می شود. 
▪تکنولوژی : در کشورهای موردمطالعه ، مراکز مسئول کارآفرینی بر کاربرد تکنولوژی وکاربر آن تاکید دارند و به شیوه های گوناگون مانند دادن وام برای ماشین آلات نو می کوشنداین هدف تحقق پذیرد. 
▪خدمات مشاوره ای : در کشورهای موردمطالعه مراکز کارآفرینی خدمات مشاوره ای درزمینه هایی مانند مدیریت ، امورمالی ، فعالیتهای تجاری و بازاریابی ، و گاه تهیه طراحهای توجیهی ارائه می کنند و هزینه ارائه این خدمات از سوی دولت پرداخت می گردد. 
▪حمایتهای اطلاعاتی : علاوه بر خدمات مشاوره ای ، حمایتهای اطلاع رسانی برای فعالیتهای خرد نیز متداول است این اطلاع رسانی شامل مواردی همچون وضعیت تجاری ، مدیریتی و فنی می شود. 
▪پیوندهای درون بخشی : ایجاد و تقویت پیوند در میان تولیدکنندگان یک جامعه رامی توان از اساسی ترین پایه های توسعه به شمار آورد. از این رو، در سیاست کارآفرینی این اصل مدنظر قرار می گیرد و در برخی موارد ایجاد پیوند بین بنگاههای خرد و بنگاههای بزرگ درشمار وظایف مراکز کارآفرینی قرار گرفته است . 
▪ظرفیت سازی علمی : در راستای تقویت تکنولوژیک و حمایتهای اطلاع رسانی ، تلاش شده است تا میان بنگاههای خرد از یک سو و مراکز علمی و فنی از سوی دیگر پیوندبرقرار شود. این ارتباط ازطریق مرکز توسعه کارآفرینی و در حوزه هایی مانند تحقیق ،آموزش و توسعه صنعتی برقرار می شود. 
▪تسهیلات برای تاسیس شرکتها: نوسانات بازار و مشکلات حاصل از آن به طور طبیعی موجب ورشکستگی دائمی شماری از بنگاههای خرد می شود. از این رو برخی دولتها باالهام از یکی از اصول اقتصاد آزاد یعنی برداشتن موانع ورودیه بازار، کوشیده اند تا مقررات دست وپاگیر برای تاسیس یا انحلال شرکتها را به حداقل برسانند. 
آموزش : آموزش کارآفرینی سیاستی است که به طور مستقیم بر کمیت و کیفیت عرضه کارآفرین در یک جامعه اثر می گذارد. به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها بویژه کشورهای پیشرفته که حتی الامکان موانع و مشکلات برطرف شده اند، دولتها به شکوفاکردن توان بالقوه مردم پرداخته اند. 
در چارچوب این مجموعه اقدامات است که در بسیاری از کشورها هدفهای گوناگون اقتصادی - اجتماعی دولت مانند افزایش صادرات ، توسعه مناطق محروم ، تحقق می پذیرد. 
●نتیجه گیری و پیشنهاد 
مسایل نظری درباره کارآفرینی و شرایط لازم برای فعالیت سازنده پیشتازان اقتصادی یعنی کارآفرینان بیان شد. درپی آن ساختار اقتصادی ایران و سیاستهای اقتصادی دولت مطرح گردید. حاصل آن بود که ساختار اقتصادی شرایط لازم برای فعالیتهای خرد را بویژه در حوزه هایی که بیشترین پیوند درونی را برقرار کرده اند، دارد; ولی سیاستهای اقتصادی هدفمند و مشوق این گونه فعالیتها نیست . و سرانجام نگاهی هم به دیگر کشورها شد که جملگی با برپایی یک مرکز مسئول و با سیاستهای گوناگون می کوشند تا کارآفرینان را به عنوان موتور حرکت جامعه تقویت کنند. تکیه بر بنگاههای خرد "و متوسط" اصل اساسی در این کشورهاست . 
حال با تکیه بر این دیدگاه که دولت به جای دخالت در اقتصاد باید فعالیت خود راصرفا به سیاستگذاری و نقش هدایتی محدود کند و در این راه درجهت تقویت سازوکاربازار آزاد گام بردارد، یک رشته پیشنهادهایی مطرح می شود تا شرایط لازم برای فعالیت پیشتازان اقتصادی فراهم آید: 
۱ - برپایی سازمانی که اساسا مسئولیت تمام وجوه کارآفرینی و تقویت بنگاههای خرد ومتوسط را برعهده گیرد. این سازمان می تواند متمرکز عمل کند و یا در سطح استانی وغیرمتمرکز باشد. 
۲ - اعطای وام و تسهیلات بانکی همانند کشورهای دیگر باید برای تولیدکنندگان خردایرانی فراهم آید به طوری که کارآفرینان بتوانند به دور از هرگونه ضوابط دست وپاگیر وزیرنظر یا نظارت مرکز مسئول ، از آن بهره مند شوند. 
۳ - ارائه خدمات مشاوره ای یکی از مرسوم ترین سیاستها بوده است و دلیل آن هم در بنیه ضعیف بنگاههای خرد برای برخورداری از این خدمات نهفته است . این خدمات می بایست شامل مواردی مانند مدیریت ، امورمالی ، فعالیتهای تجاری و بازاریابی ، و حتی تدوین طرحهای توجیهی باشد. مشاوره مستقیم و یا کمک به بنگاههای خرد برای بهره مندشدن از خدمات مشاوره ای سازمانهای حرفه ای از شیوه های مرسوم می تواندباشد. 
۴ - حمایتهای اطلاعاتی یکی از بنیانهای فعالیت این بنگاهها را تشکیل می دهد که بایدازطرق مختلف صورت گیرد و عمدتا شامل اطلاعات مربوط به مسایل تجاری ، مدیریتی و فنی و نیز کاربرد تکنولوژی اطلاعات می شود. 
۵ - تکنولوژی و دانش فنی هم از مواردی است که باید زمینه های تدارک آن برای بنگاههای موردنظر فراهم آید. ناآشنابودن با تکنولوژی و دانش فنی و یا فقدان امکان استفاده از آن در ایران کاملا محسوس است که باید موردتاکید قرار گیرد. لذا اقداماتی ماننداعطای وام ، خدمات مشاوره ای و آموزش می تواند در این راستا جهت گیری شود. 
۶ - آموزش به تولیدکنندگان کوچک بسیار اهمیت دارد. با اجرای این سیاست همواره می توان به اهداف گوناگونی مانند شناخت فرصتها و چگونگی بهره برداری از آنها، آشنایی با تکنولوژی و دانش فنی جدید و چگونگی بکارگیری آنها، روشهای جدید علمی مدیریتی و بازرگانی ، جامه عمل پوشید. آموزش می تواند بلندمدت "مانند آموزش از دوره دبیرستان به بعد" و یا کوتاه مدت "مانند سخنرانیهای ادواری " باشد. 
این موارد اساسا شامل موارد کلانی می شود که تنها با اتخاذ یک رشته سیاستها وقانونگذاریها می تواند از قوه به فعل درآید. ویژگیهای بارز این موارد عبارتند از: تکیه برسازوکار بازار، کم هزینه بودن آن برای دولت ، استقلال نسبی کارکرد آن از دولت ،اشتغال زایی و تقویت روند بروز استعدادها و خلاقیتها با اجرای یک رشته سیاستها،احتمالا می توان تولیدکنندگان خردی را تقویت کرد که از لحاظ ارتباطات اقتصادی بیشترین پیوند را با یکدیگر دارند. . 

نویسنده مقاله : دکتر سیاوش مریدی منبع : ماهنامه تدبیر


منبع : موسسه فناوری اطلاعات و ارتباطات علمی پارس درگاه


افرادی که یک فرصت شغلی جدید در صنعت ایجاد می کنند کار آفرین هستند. آنها اغلب این کار را با ایجاد شرکتی تازه انجام می دهند. اما آنها همچنین فرصتهای جدید شغلی را با ورود یک محصول یا ایجاد یک بازار جدید بوجود می آورند. بنابراین که در کارخانجات بزرگ خطوط تولید تازه ای به راه می اندازند و یا با ایجاد بخش هایی تازه که قبلاً وجود نداشت باعث ایجاد بازاری جدید می شوند با این تعریف کارآفرین هستند. به بیان کلی تر کارآفرینان منابع را مدیریت می کنند تا چیز تازه ای بسازند اعم از شغل تازه یا کالا یا خدمت یا حتی بازار تازه- آنچه کارآفرینان موفق را از کارآفرینان دیگر متمایز می کند سرعت توسعه فعالیت اقتصادی آنان است. آنهایی بیشتر موفق هستند که فعالیت اقتصادیشان را بتوانند به سرعت رشد دهند. آنها موقعیت هایی را که در بازار دیگران به آنها توجهی نمی کنند می یابند و همین ایده بهره برداری کردن از این موقعیت ها را در ذهن آنها شکل می دهد. آنها خودشان را بخوبی در بازاری که در حال انتقال و تغییر است جا می اندازند که از این نظر مبتکر و مخترع شناخته می شوند. آنها به دقت پیش بینی می کنند که جهت بازارها در حال تغییر است و سپس آماده می شوند که بازارها را به راه بیندازند که دین کار را قبلاً کسی انجام نداده بود. مردم اغلب فکر می کنند کارآفرینان در ابتدا موفق هستند چون آنها کالا یا خدمات تازه ای ابداع می کنند مثل موتور جستجور یاهو. اما اینطور نیست و اغلب کارآفرینان موفق کار خود را با افزایش در کیفیت یک کالا یا محصول ایجاد می کنند بدون اینکه چیز تازه ایجاد کرده باشند. آنها اطلاعات کوچکی روی آنچه دیگران انجام می داده اند ایجاد می کنند. 
کارآفرینان پس از شروع کار خود به مشتریان توجه می کنند و با آرامی با اصلاحات دیگر خود را مطرح می سازند. سپس آنها به سرعت آنچه انجام می دهند را متعادل می سازند و این فرایند را بارها تکرار می کنند پیشنهاد بهبود کیفیت مطرح شده از طرف Jerry Greenfild Ben cohen منجر به موفقیت برای آنها شد. آنها شروع به ساختن بستنی با قیمت بالاتر با قطعاتی از میوه روی آن کردند این بستنی ها برای پاسخ به نیاز مشتریانی ساخته شد که بستنی های ساده را دوست نداشتند در آن زمان تولید کنندگان بزرگ بستنی در بازار بستنی میوه ای جدید وجود نداشتند و این بازار جدیدی بود که توسط این دو نفر ایجاد شد. Jack Burton کار آفرین دیگری است که از Vermont شروع کرد. او با بهبود طراحی کالایی که اولین بار در ۱۴ سالگی با آن آشنا شده بود توانست به موفقیت دست یابد با گذشت مدت کمی ا ز فارغ التحصیلی از نیویورک نقل مکان کرد و تخته اسکی های Burton را درست کرد. او می گوید بسیاری از مردم فکر می کنند من تخته اسکی جدیدی اختراع کرده ام در حالی که این درست نمی باشد
طرح اولیه تخته اسکی ها بوسیله شرکت Brun swick ساخته شد در حالی که این شرکت هیچ گاه پیشرفتی در تخته اسکی های ساخته شده ایجاد نکرد. فلسفه Burton بهبود آنچه جا دارد بر اساس نیازهای واقعی مشتریان بود. Burton این مساله را به همگان یاد داد که: اگر محصولات اصلی برای مردم کسالت آور باشد آنها حاضرند با پرداخت پول بیشتر کالای با کیفیت تری بخرند. 
● تاثیر محیط بر فعالیت های کارآفرینانه: 
طی ده سال اخیر کارآفرینان میلیونها فرصت شغلی تازه در جهان ایجاد کرده اند. از هر شش دانشجوی رشته مشاغل یک نفر می گوید هدف شخصی اش تاسیس یک شرکت اختصاصی است و کارشناسان پیش بینی می کنند در آینده سازمانهای بسیاری متولد شوند. به ویژه افزایش فعالیتهای جسورانه (venture creation) در بین زنان، مهاجران و اعضای گروههای کوچک و رده پایین پیش بینی می شود. سهم شغل های ایجاد شده بوسیله زنان کارآفرین از ۲۴% در سال ۱۹۷۵ به ۴۰% در سال ۲۰۰۰ افزایش یافته است. 
● آیا این رشد بیانگر جهش ناگهانی در تولد کارآفرینان است؟ 
پاسخ منفی است چون سرعت کارآفرینی با شرایط محیط کم یا زیاد می شود. در ایالات متحده سرعت فعالیتهای کارآفرینان در دهه ۱۹۲۰ افزایش یافت و پس از آن در دهه ۱۹۳۰ کاهش یافت و پس از آن و بعد از جنگ جهانی دوم افزایش و پس از آن کاهش چشمگیری از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰ داشت دهه اخیر دوره دیگری از رشد کارآفرینی به علت اختراعات انجام گرفته در تراشه ها، کامپیوترها و وسایل ارتباط جمعی راه دور و تکنولوژی ارتباطات می باشد. کاهش سرعت سودها و افزایش سرعت مهاجرت ها ب افزایش سرعت فعالیت های کارآفرینانه می انجامد هرچه افراد بیشتری تبدیل به کارآفرینان موفق می شوند ایجاد ساختارهای اجتماعی بهتر دیگران را مجبور می کند تا کارآفرین باشند. همچنین فاکتورهای سیاسی و اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند. به منظور ایجاد تحریک و انگیزه برای انجام کارآفرینی بسیاری از کشورهای آسیایی و اروپایی تسهیلات ویژه ای مهیا کرده اند و مالیات هایشان را کاهش داده اند. هدف دولتها از این سیاست حصول اطمینان در این زمینه است که کشورشان از جهش کارآفرینانه ای که دست یابی به تکنولوژی های جدید آنرا ممکن می سازد عقب نمانند. به سازمانهایی که کارآفرینان را حمایت می کنند incubator organization گویند. آنها به مشاغل جدید یا کسانی که می خواهند شغل ایجاد کنند به اصطلاح فضا .. می دهند. 
یک شرکت حمایت کننده کار آفرینان می تواند یک روز کامل را سپری کند بدون اینکه نیازی به خرید تلفن یا اجاره دستگاه فتوکپی یا استخدام کارمند داشته باشند. حامیانی که هیچ نفعی برای کارآفرینان نمی توانند به همراه داشته باشند این خدمات را رایگان به کارآفرینان می دهند اما اغلب کارآفرینان بخشی از سود خود را با شرکت حمایت کننده که به موفقیت آنها کمک کرده تقسیم می کنند. در شهر نیویورک کارخانه های سرمایه گذاری روی فعالیتهای جسورانه فضای حمایت کننده را برای کارآفرینان ایجاد می کنند تا سرمایه گذاری آنها را پرورش دهند. 
برخی سرمایه گذاران این زمینه معتقدند سازمانهای حمایت کننده راههای بدون خطر برای شروع فعالیت کارآفرینانه هستند. که بوسیله آنها می توان دید که آیا این کار در ابتدا توسعه می یابد و پس از آن تصمیمات بهتری در مورد سرمایه گذاری روی این کار گرفته شود. 
● صاحبان مشاغل کوچک؛ 
برخی از مردم به اشتباه واژه کارآفرین را در معنی صاحب مشاغل کوچک به کار می برند. در ایالت متحده مشاغل کوچک به کارخانه هایی که کمتر از ۵۰۰ کارمند دارند گفته می شود بنابراین واژه صاحب مشاغل کوچک به شخصی که صاحب حق مالکیت کارخانه با زیر ۵۰۰ کارگر است گفته می شود. اداره مشاغل کوچک (SBA) (small business administration) یک نهاد دولتی است که مسئول حمایت از فعالیتهای مشاغل کوچک است. این نهاد منابع سودمند زیادی برای کسانی که چنین مشاغلی را ایجاد کرده و آنرا به خوبی مدیریت می کنند ارائه می دهد. بر اساس آمارهای سازمان SAB در سال ۲۰۰۰ در آمریکا ۲۴ میلیون شغل کوچک وجود داشته که این تعداد ۴۰% کارخانه های آمریکا و ۷۵% تمام مشاغل جدید ایجاد شده است. 
بسیاری از کارآفرینان برای مدت کوتاهی صاحبان مشاغل کوچک هستند. اما تمام صاحبان مشاغل کوچک کارآفرین نخواهند شد به عبارت دیگر همه صاحبان مشاغل کوچک وارد یک فعالیت شغلی جدید نمی شوند. افراد با خرید کارخانه ها صاحب مشاغل کوچک می شوند اما بسیاری از این صاحبان مشاغل تمایل دارند مشاغل خود را کوچک نگه دارند و آنطور که کارآفرینان عمل می کنند شغلشان را توسعه ندهند. این طبیعی است که اعتقاد داشته باشید کارکردن برای خودتان ممکن است بهتر از کارکردن برای دیگران باشد اما حتی اگر شما صاحب شغل نباشید کارکردن در یک کارخانه کوچک متفاوت از کار کردن برای یک کارخانه بزرگ است. یک اختلاف بزرگ در میزان رضایت است. در رأی گیری اخیر انجام شده، کارخاه هایی با کمتر از ۵۰ کارمند دارای کارمندان راضی تری هستند. مشاغل کوچک ضررهایی شامل حقوق کم و امکانات پزشکی و بیمه ای کم یا صفر دارند. اما برای اکثر افراد این زیان ها با رضایت ناشی از فضای خوب کاری خنثی می شود. در مشاغل کوچک از افراد انتظار می رود تمام مهارت های خود را به نمایش بگذارند. آنها به راحتی می توانند ببینند چگونه کارشان روی تبلیغات شرکت اثر میگذارد و یا چگونه عمل آنها روی سود آوری شرکت موثر است. 
● مشاغل فامیلی؛ 
مردم اغلب فکر می کنند مشاغل کوچک، مشاغلی فامیلی هستند ولی در واقع مشاغل فامیلی می توانند کوچک یا بزرگ باشند ممکن است شغل فامیلی در اثر فعالیت کارآفرینانه به سرعت رشد کند یا اینکه رشد کندی داشته باشد. برای دولت تعریضی برای مشاغل فامیلی وجود ندارد ولی اغلب این عنوان برای توضیح دادن شغلی که صاحب و مدیریت آن در دست افرادی است که با یکدیگر رابطه فامیلی دارند به کار می رود. اغلب این مشاغل مسیر اولیه خود را تغییر می دهند. یک نمونه آن کارخانه Kohler ، ۱۲۵ سال پیش به عنوان مخترع وانهای حمام به سبک مدرن شناخته شد پس از آن کارخانه ساده او تبدیل به کارخانه ای با محصولات متنوع از جمله مبلمان، موتورهای کوچک و زمین های گلف می باشد. و هنوز هم بوسیله یک فامیل کنترل می شود و بسیاری از افرادی که با هم رابطه فامیلی دارند استخدام می کنند. همانطور که در آینده خواهیم گفت فشارهای توسعه یک شغل می تواند یک استرس بزرگ برای کارآفرینان و افرادی که با ریا برای آنها کار می کنند ایجاد کنند. بویژه گره های کور در اینجا افزایش می یابند برخی مشاغل فامیلی با واگذار کردن مدیریت شروع کارشان به افراد با مهارت به این فشارها غلبه می کنند. فامیلی های دیگر به دنبال راههایی هستند که رشد شغلشان را همراه با کنترل مالکیت و مدیریت نگه دارند.

مترجم : علیرضا حاجی علی محمدی 
مرجع: پایگاه اطلاع رسانی مهندسی ساخت و تولید ایران

منبع : روزنامه تفاهم


این مقاله، ابتدا به بررسی تعاریف کارآفرینی اجتماعی (SOCIAL ENTREPRENEURSHIP ) از دیدگاه چندین نویسنده می پردازد، سپس ویژگیهای مربوط به کارآفرینان اجتماعی و آنچه که این کارآفرینان را از کارآفرینان معمولی متمایز می سازد، مطرح شده است، در ادامه به تشریح عوامل حیاتی موفقیت در کارآفرینی اجتماعی، اعم از صداقت، دلبستگی، روشنی هدف،تعهد، شهامت، ارزشهای اساسی، تمرکز بر مشتری،برنامه ریزی،اقدام و انعطاف‌پذیری، پرداخته شده است.
● مقدمه
از جدیدترین موضوعاتی که در عرصه کارآفرینی، در کنار کارآفرینی سازمانی و اقتصادی، در محافل علمی مورد توجه قرار گرفته ، کارآفرینی اجتماعی است. این مقوله در صورتی که در جامعه نهادینه شود می تواند نقش مهمی در رفع مشکلات اجتماعی ایفا کند. بر این اساس در این مقاله سعی شده است تا با ارائه تعاریفی از کارآفرینی اجتماعی و ویژگیهای کارآفرینان اجتماعی و معرفی عواملی که برای موفقیت در آن ضروری هستند، گامی در جهت شناساندن بهتر این مقوله بردارد.
● تعاریف کارآفرینی اجتماعی
در رابطه با مفهوم کارآفرینی اجتماعی، نویسندگان تعاریف متفاوتی ارائه کرده اند که در زیر به تعدادی از آنها اشاره می‌شود: (۲۰۰۶ ,WEERAWARDENA)
▪ کوک،داس و میشل : کارآفرینی اجتماعی، طراحی شراکت اجتماعی بین بخش های عمومی- اجتماعی و تجاری به منظور مهار قدرت بازار، در جهت منافع عمومی است (کوک،داس و میشل،۲۰۰۲).
▪ تامسون و همکاران: فرایند افزودن ایده‌های جدید و متفاوت با هدف ایجاد سرمایه اجتماعی با تمرکز بر اقداماتی که توسط شاغلان بخش خصوصی، به عهده گرفته شده است (تامسون و همکاران،۲۰۰۰).
▪ سولیوان و مرت:جستجو برای شناسایی فرصتهایی که به تاسیس سازمانهای اجتماعی جدید و نوآوری مستمر در آنها منجر می شود (سولیوان و مرت ،۲۰۰۳).
▪ لیدبیتر: شناسایی منابعی که از آنها به میزان کمی استفاده شده و استفاده بیشتر از آنها برای رفع نیاز های اجتماعی. ( لیدبیتر ،۱۹۹۷).
● ویژگیهای کار آفرینان اجتماعی
کات فرد می نویسد که کارآفرینان اجتماعی و اقتصادی هر دو به چشم اندازها و فرصتها توجه داشته، توانایی یکسانی در متقاعد و توانمند کردن دیگران دارند، به گونه ای که به آنها کمک می کنند تا دیدگاهها و چشم اندازهایشان را به سمت واقعیت تغیر دهند. بیشتر نویسندگان این طور بیان کرده‌اند که کارآفرینان اجتماعی اجازه نمی دهند که فقدان منابع، عقایدشان را محدود کند، آنها بر تجربه شان اصرار می‌ورزند، محیط شان را به کنترل در می‌آورند و بیشتر از حد متوسط تحمل عدم اطمینان را داشته، برای برقراری عدالت اجتماعی، کشش و کوششی فراوان دارند. پرابهو معتقد است که کارآفرینان اجتماعی از کارآفرینان اقتصادی به واسطه ایدئولوژی شان که راهنمای آنهاست، برای انتخاب رسالتشان، شیوه‌ها و هدفهاشان متمایز می شوند و بیان می‌دارد که: کارآفرینان اجتماعی سازمان‌های کارآفرینانه نوآوری را تاسیس کرده و به انجام اقدامات مخاطره‌آمیزی که رسالتش تغییر اجتماعی و گسترش گروه هدف به جای تعقیب سود است، دست می زنند. برخلاف کارآفرینان اقتصادی،کارآفرینان اجتماعی اغلب از تلاشهای یکدیگر حمایت می کنند. آنها توانایی تحلیل، پیش‌بینی ، برقراری ارتباط‌، همدلی، به شوق آوردن، طرفداری کردن و میانجیگری را دارا هستند و قادرند که دامنه وسیعی از افراد متمایز را توانمند سازند و سازماندهی کنند (شریل،۲۰۰۰).
به طور عمده، آنچه این کارآفرینان را از کارآفرینان معمولی متمایز می سازد تعهد اجتماعی و تمایل کم به پاداش مالی آنهاست. جانسون در بررسی کارآفرینان اجتماعی در بخش خصوصی کانادا، بیان می کند که این افراد با حس نیرومندی نسبت به عدالت اجتماعی به فعالیتهای انتفاعی به عنوان ابزاری برای رسیدن به هدف می نگرند (روپر و چنی،۲۰۰۵). تامپسون و همکارانش بیان کردند که شکیبایی و داشتن چشم انداز از ویژگیهای ضروری برای انجام یک اقدام مخاطره آمیز اجتماعی است. درایتون کارآفرینان اجتماعی را افرادی خلاق می داند که قابلیت تغییر عقیده خود را دارند و تواناییهایی از جمله تشخیص فرصت‌ها، سبک رهبری جمعی، توانایی کار تیمی و انگیزه بلندمدت جامعه‌گرا را دارا می‌باشند. اگر چه بیشتر این ویژگیها ممکن است منحصر به کارآفرینان اجتماعی نباشد و سایر افراد کارآفرین هم آنها را دارا باشند، اما کارآفرینان اجتماعی که این ویژگیها را دارند در ابتکارهای خود و تاثیرهای اجتماعی که بر جوامع خواهند داشت، متفاوت خواهند بود (روبرتز و وودز،۲۰۰۰).
● عوامل حیاتی موفقیت در کارآفرینی اجتماعی 
۱) صداقت
نخستین عامل حیاتی موفقیت در کارآفرینی اجتماعی، صداقت است. شروع یک اقدام مخاطره آمیز یا حتی یک استراتژی کسب در آمد، به اندازه کافی مشکل است، بنابراین یک کارآفرین اجتماعی باید در تولید یا خدمتش، بازارش، رقابتش، منابعش و بسیاری عوامل دیگر که در شکست یا موفقیتش تاثیر گذار هستند، صدیق باشد (بوشی،۱۹۹۸).
۲) دلبستگی، شوروشوق
فردی که در مسیر کارآفرینی اجتماعی گام بر می‌دارد، باید به این کار دلبستگی داشته باشد و باید در این امر پر شور و با اشتیاق باشد. اگر فکر کند که بایدی در انجام این کار وجود دارد و به اجبار فعالیت کند، نمی‌تواند یک کارآفرین اجتماعی موفق باشد (همان).
۳)روشنی هدف
مورد سوم روشنی هدف است. در این جا دو پرسش مطرح می‌شود :اول اینکه چرا سازمان در مسیر کارآفرینی اجتماعی قدم برداشته است ؟‌ و دوم اینکه چه ‌نیرو‌های هدایتگری شما را در این مسیر حرکت می‌دهند؟ این موضوع مهمی‌است که، اعضای تیم کارآفرینانه پیش از اینکه فرایند برنامه ریزی را شروع کنند در رابطه با این پرسشها به اجماع برسند، زیرا که شما برای اینکه بتوانید پاسخ محکمی ‌برای منتقدانتان داشته باشید، به اجماع نیاز خواهید داشت. در اینجا چهار دلیل منطقی ارائه می‌شود: 
▪ رسالت سازمان : ما این کار را انجام می‌دهیم، زیرا که قادرخواهیم بود به افراد بیشتری خدمت رسانی کنیم.
▪ بقا: ما این کار را انجام می‌دهیم، زیرا که منابع قدیمی ‌تامین وجوه، دیگر به اندازه کافی بازدهی ندارند.
▪ فرصت: ما این کار را انجام می‌دهیم، زیرا که بازار، ما را به سمت خودش می‌کشاند و این فرصت را فراهم می‌آورد که برای خدماتی که ارائه می‌دهیم تقاضاهایی را تجربه کنیم.
▪ آزادی: اگر ما بتوانیم وجوه مورد نیاز خود را تامین کنیم، دیگر توسط اولویت‌ها و محدودیت ‌هایی که ازسوی دیگران بر ما تحمیل می‌شود، محدود نمی‌شویم.
این چهار واژه دلیل عمده ای است برای موفقیت سازمان. البته روشنی هدف جنبه دیگری هم دارد که به همین اندازه مهم است و آن پاسخ به این پرسش است: چه تصویری از موفقیت دارید ؟ مهم است که شما هدف‌های بلند مدت خود را پیش از شروع به کار، تعریف کنید. اگر این کار را انجام ندهید شما هرگز قادر نخواهید بود موفقیتتان را به دیگران نشان دهید (همان)
۴) تعهد 
مورد چهارم، تعهد است . متاسفانه بیشتر افراد به تعهد داشتن به انجام امری بی میل هستند به این دلیل که آنها مخالف ریسک هستند و یا اینکه ثبات را جستجو می‌کنند، هر دو دلیل غیر قابل درک و با واقعیت‌های بازاردرتعارض است. مدیران باید به داشتن یک چشم انداز بلند مدت علاقه‌مند باشند. بیشتر مدیران هنوز به هزینه فکر می‌کنند تا سرمایه‌گذاری و آنها به اقدام کردن بی میل هستند، مگر اینکه بتوانند دستیابی به درآمدی را به سرعت در آن اقدام ببینند. در حالی که کارآفرینی به این شیوه عمل نمی‌شود، بلکه عملی زمان بر است (همان).
۵) شهامت 
یک کارآفرین اجتماعی شدن شهامت می‌خواهد؛ چه شخصی و چه سازمانی. برای ایجاد تغییر در موارد یادشده، به شهامت نیاز است زیرا که هر سازمان یک فرهنگ سازمانی دارد که شهامت را به شیوه خود به دست می‌آورد و این فرهنگ وجود دارد چه ما از آن آگاه باشیم، چه نباشیم. این فرهنگ مجموعه ای از ارزش‌های مشترک است که به ما می‌گوید ما که هستیم و برای چه اینجا مانده ایم و چگونه باید با دیگران رفتار کنیم و نظایر آن. در مجموع، تغییر فرهنگ سازمان کار ساده‌ای نیست. آیا شما می‌توانید تصمیم‌های قاطعی بگیرید؟ آیا شما به ریسک کردن تمایل دارید ؟ (همان)
۶) ارزشهای مهم واصلی
سازمان باید مجموعه ای از چهار یا پنج ارزش اساسی را که به روشنی بیان و نهادینه شده و پیوسته تقویت می‌شود، دارا باشد. پیش از اینکه شروع به کار کنید، ارزش‌های اصلی تان را شناسایی کرده، مطمئن شوید که آنها سنجیده شده هستند. آنها را براساس برنامه استراتژیکی تان و برنامه‌های عملیاتی سالیانه تان تدوین کنید و باجدیت به پیگیری و کنترل آنها بپردازید. پیشرفتتان را دست‌کم سالی یک‌بار سنجیده و اعلام کنید (همان).
۷) تمرکز بر مشتری
هفتمین عامل موفقیت در کارآفرینی اجتماعی، تمرکز بر مشتری است . در این بحث تفاوت عمده‌ای وجود دارد بین کشیدن محصولات یا خدمات به سوی بازار و از طرفی، کشش محصولات از سوی بازار. در حالت اول شما محصولات خود را تولید می‌کنید یا خدمات خود را ارائه می‌دهید، سپس به دنبال مشتری برای آنها می‌گردید. در حالی که در حالت دوم شما مشتریان و خدمات گیرندگان خود را شناسایی و نیازهای آنها را بررسی می‌کنید و سپس محصولات یا خدمات خود را ارائه می‌دهید که در این صورت بازار و خدمات گیرندگان شما را به سوی خود می‌کشند. این در حالی است که در حالت اول عکس این قضیه صادق است و شما محصولات و خدماتتان را به سوی آنها هل می‌دهید . به منظور موفقیت در کارآفرینی اجتماعی باید حالت دوم حاکم باشد و پس از نیاز سنجی مشتریان و خدمات گیرندگان اقدام به ارائه محصول و خدمات شود (همان).
۸) مشتاق برای برنامه ریزی
در کسب و کارهای کوچک نود درصد شکستها ناشی از اشتباه‌های مدیران است و نه عوامل دیگر. متاسفانه بیشتر افراد بی‌حوصله هستند و برای پریدن به سمت گام‌‌های بعدی وسوسه می‌شوند . در حالی که باید برنامه ریزی کرد و برای آن مشتاق بود. در اینجا برای کمک به شما در امر برنامه ریزی، سه پیشنهاد ارائه می‌شود: 
▪ تقاضای کمک کنید : اطمینان داشته باشید که تیم برنامه ریزی شما متشکل از مربیان و کارآفرینان موفقی است که در ساخت کسب و کار‌های کوچک و یا متوسط خود، به خوبی عمل کرده اند. این‌گونه افراد معیار‌های واقعی و ارزشمند را به خوبی مشخص می‌سازند.
▪ فردی را در رهبری تیم برنامه ریزی قرار دهید: تیم برنامه ریزی شما به یک رهبر نیاز دارد، به ویژه زمانی که برنامه ریزی کارآفرینانه جامعی را شروع می‌کنید. انتظار نداشته باشید که کارکنانتان علاوه بر وظیفه خودشان این کار را هم بپذیرند. 
▪ محیطی آرام فراهم کنید: زمانی که تیم تان را انتخاب کردید، برای اینکه مطمئن شوید که همه افراد با چارچوب استراتژیک شما راحت هستند و بر پاسخ پنج پرسش زیر توافق دارند فرصتی را اختصاص دهید:
چشم‌انداز ما چیست (چگونه می‌خواهیم دنیا را تغییر دهیم)؟
رسالت ما چیست؟
ارزش‌های اساسی که ما را هدایت می‌کند، چیست؟
برای انجام این فرایند چه نیرو‌هایی ما را هدایت می‌کند؟
چه نتایجی را انتظار داریم؟(همان).
۹)اقدام کردن 
برای انجام دادن کاری، شما هرگز تمام منابعی را که نیاز دارید نخواهید داشت. یک کارآفرین واقعی در حرکت به سمت جلو و انجام دادن کار است که منابع را به دست می‌آورد. در حالی که یک کارآفرین ترسو صبر می‌کند تا زمانی که یک برنامه کامل داشته، تمامی ‌منابع را دراختیار داشته باشد، اقدام به کاری ‌کند. این در حالی است که یک برنامه بسیار خوب که امروزه با اشتیاق اجرا می‌شود، یک برنامه کامل را که فردا انجام خواهد شد، شکست می‌دهد(همان).
۱۰) انعطاف داشتن
آخرین عامل حیاتی موفقیت، انعطاف داشتن و توانایی فی البداهه ساختن (‌کسی که بدون مقدمه و آمادگی، چیزی را می‌سازد) است. برای انجام دادن یک کار، همیشه تنها یک راه درست وجود ندارد. موفقیت و سر فرازی به سوی افراد و سازمان‌هایی خواهد رفت که یاد بگیرند چگونه خود را به سرعت با محیط و شرایط تطبیق دهند (همان).
● نتیجه گیری
کارآفرینان اجتماعی، ویژگیها و رفتارهایی شبیه به کارآفرینان اقتصادی (مانند: رهبری خوب و مهارت‌های مدیریتی) دارند، ولی آنها بیشتر با کارها و فعالیتهای دلسوزانه و حمایت کننده ارتباط دارند، تا کسب پول. آنها برای حل مشکلات اجتماعی تصور و بینش مطلوبی دارند، دیگران را تشویق و تحریک می‌کنند و دارای توانایی و ظرفیت غلبه بر موانع و خطرات در این فرایند هستند.
این کارآفرینان به اجتماع نزدیکترند، از این رو می‌توانند نیازهای واقعی را تشخیص دهند و به آنها با روش‌هایی هدفمند و با معنا پاسخ دهند . این اشخاص به داشتن یک بینش برای تغییرهای اجتماعی نیاز دارند و با انگیزه سودآوری تحریک نمی‌شوند و اگر خواهان این هستند که تاثیری عمده و مهم بر اجتماعات اطراف خود بگذارند وحمایت شوند، باید از توانایی تشویق دیگران و ارتباطات خوب، به بهترین شکل بهره مند باشد.
برای تشخیص نیاز های واقعی و کسب تصور و بینش مطلوب ،تحریک و تشویق دیگران ،غلبه بر موانع و خطرات در این فرایند و به طور کلی موفقیت در آن، توجه به عوامل حیاتی موفقیت: (صداقت، دلبستگی، روشنی هدف، تعهد، شهامت، ارزشهای اساسی و مهم، برنامه‌ریزی انعطاف و اقدام) امری اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.

مریم روستا
محمد مهدی حیدری
منابع :
۱-Boschee jerr, Merging Mission And Money : A Board Member s Guide To Social Entrepreneurship,The national center for non profit boards, (۱۹۹۸)
۲- Roper Juliet & Cheney george,” Leadership, Learning and Human Resource Management, The Meaning of Social Entrepreneurship Today”, Journal of Corporate Governance, vol. ۵, no. ۳. (۲۰۰۵), ۹۵-۱۰۴ 
۳- Roberts Dave ,Woods Chirstine” Social Entrepreneurship :How Intentions To a Social Enterprise Get Formed”, ISEI buciness schoole university of Navara. (۲۰۰۰).
۴- Weerawardena jay& Mort illian sulivan , " Investigating Social Entrepreneurship: A Multidimensional Model", Jornal of World Business.no. ۴۱. (۲۰۰۶), ۲۱-۳۵
۵- Johnson sherrill, “Literature Review on Social Entrepreneurship”, Canadian Center for Social Entrepreneurship. (۲۰۰۰).

منبع : ماهنامه تدبیر


در دنیای صنعتی امروز، کار یک امر حیاتی برای داشتن یک زندگی سالم به حساب می آید. انسان خلاق همواره فرصت های متعددی را برای ایجاد شغل جست وجو می کند که حلال مشکل بیکاری در جوامع امروزی است. 
کارآفرینان افرادی هستند که روحیه استقلال طلبی (روی پای خود ایستادن) را دارند و حاضرند مسوولیت کار و اشتغال خود و (حتی دیگران) را بر عهده گیرند. این افراد معتقدند باید بر پایه توانایی ها، شایستگی ها و فکرهای خود، امرار معاش کنند و اساسا روحیه «کارمندی» ندارند. در ساختار سازمان های گسترده و سنتی «امنیت شغلی» بهایی بود که در مقابل «اطاعت» به کارمندان پرداخت می شد. اما در شرکت های کوچک کارآفرینی نه «امنیت شغلی» به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه «اطاعت». در چنین شرکتی کارکنان، خودگردان، خطرپذیر و مسوولیت پذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شرکت و جلب رضایت مشتری مسوول و پاسخگو می دانند. افراد در حیطه کاری تصمیم می گیرند و مسوولیت تصمیمات خود را بر دوش مدیران خود نمی گذارند. 
● کارآفرینی، فرهنگ مخاطره پذیری 
کارآفرینان باید مخاطره پذیر (ریسک پذیر) باشند. یعنی بتوانند به موفقیت، شرایط، امکانات و در یک کلام آینده خود ریسک کرده و برای کسب «موفقیتی محتمل» مبارزه نمایند. این یک بعد قضیه است. بعد دیگر آن، مخاطره پذیری پشتیبانان و حمایت کنندگان است. همواره کارآفرینان قادر به تامین تمامی سرمایه و امکانات مورد نیاز کسب و کار جدید خود نیستند به این علت باید دولت یا دیگر حامیان مستقل، حاضر به پذیرش ریسک مورد نیاز کارآفرین بوده، «سرمایه مخاطره پذیر» را برایش فراهم کرده و او را در مراحل مختلف کارآفرینی همراهی کنند. افرادی که دارای روحیه محافظه کاری یا کارمندی هستند اساسا کارآفرینان موفقی نخواهند بود.
علاوه بر این ویژگی ها، تعمیق و گسترش فرهنگ کارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یک جامعه کارآفرین، همه انسان ها فرصت های یکسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشا تولید ثروت نیست و در چنین جامعه ای افراد هوشمند، صاحب اندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایه های کلان نمی توانند ثروت را در انحصار خود نگه دارند. تمام اینها در کنار هم یک زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است. 
به اعتقاد ژوزف شوپیتر کارآفرین نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی است. مسوولیت کارآفرینان نوآوری است و در همین راستا همواره به ارائه روش جدید در فرآیند تولید، شیوه های تازه کالا، گشایش بازارهای جدید، یافتن منابع تازه و ایجاد تشکیلات جدید می اندیشد. 
«کرزنر» نیز که از استادان اقتصاد دانشگاه نیویورک است، کارآفرینی را ایجاد سازگاری و هماهنگی متقابل در عملیات تجاری و اقتصادی می داند. 
تربیت نیروی انسانی و آموزش در جامعه با هدف بهره برداری آتی از این نیرو صورت می گیرد. اما امروزه بسیاری از جوانانی که در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور به تحصیل مشغولند امیدوارند که پس از فراغت از تحصیل هر چه سریع تر وارد «بازار کار» شوند. عبارت «بازار کار» عبارتی است بسیار حساس و برداشت جوانان از این عبارت، یکی از عوامل حیاتی موثر در آینده کشور به حساب می آید. متاسفانه امروزه «بازار کار» در اذهان بسیاری از جوانان و دانشجویان کشور یکسری پست های از پیش تعیین شده و به عبارتی یکسری «صندلی های پیش ساخته ای» تعبیر می شود که در جامعه منتظر آنهاست. اما دیدگاه کارآفرینانه نسبت به پدیده اشتغال، تا حد زیادی از مشکلات جوانان در مواجهه با آینده، خواهد کاست. یک چنین دیدگاهی می تواند در پوشش تحولات فرهنگی لازم برای توسعه کارآفرینی در کشور، حاصل شود. 
● نقش خانواده در کشف انسان های خلاق 
خانواده به عنوان مهمترین کانونی است که در شکل گیری شخصیت انسان خلاق می تواند نقش حیاتی ایفا کند. اگر خانواده را ازدیدگاه نهادی مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که خانواده از نظر کمی و کیفی می تواند کانون اصلی اندیشه کار و تلاش و پرورش روحیه خلق ایده و کار در افراد باشد. تحقق این امر مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد و ساخت های حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست. وقتی پدر یا مادر همچون الگویی تلاشگر و موثر در عرصه کار و تولید در جامعه ظاهر شوند، کارکردهای مثبت ناشی از فعالیت آنها فرزند را به سمت و سویی ترغیب کند تا ذهن خود را به صورتی منسجم و ثمر بخش به ادامه شغل والدین یا حرفه ای جدیدتر سوق دهد. برای چنین فردی دستیابی به منابع اقتصادی ناشی از کار و تسخیر فضاهای جدید، ارزش تلقی می شود. چنین طرز تلقی از دنیای پیرامون، ذهن فرد را نسبت به خلق ایده ای نو و استقلا ل اقتصادی و کسب موفقیت، دگرگون می سازد. در این مرحله، نوجوان یا جوان ایده کاری خود را با خانواده در میان می گذارد چه بسا بتواند از تجربیات و رهنمودهای والدین و احتمالا حمایت مالی و اجتماعی آنها بهره مند شود. اینجاست که معیارها و ارزش های خانواده برای فرزند ملا ک عمل و چراغ راه او در مسیر کار و تلا ش واقع می شود. وظیفه والدین در چنین شرایطی تشریح ابعاد گسترده فعالیت اقتصادی به عنوان ارزش بنیادی برای فرزند و هدایت او در مسیر مطلوب، آغاز توام با موفقیت را در راه اندازی کسب و کار به همراه خواهد داشت.
میزان تحصیلا ت، نوع شغل والدین، ساخت خانواده، روابط خانوادگی (خصوصا رابطه والدین با فرزندان)، درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی در شکل گیری «فرهنگ کار» در خانواده می تواند تاثیر داشته باشد.
انسان های متفاوت، توانمندی های متفاوتی دارند که اگر از همان دوران نوجوانی در مسیر مشخص هدایت شوند، می توانند با خلق ایده های جدید خود، تغییر در روند تولید و بالطبع تغییر در فرایند تکنولوژی را آسان سازد.خانواده به عنوان انتقال دهنده جبهه ای از اصطلا حات، آئین ها و رفتارهای اجتماعی می تواند نقش ثمر بخش خود را جهت آشنایی با مفاهیمی مثل «توفیق طلبی»، «استقلا ل طلبی» و «خطر پذیری» در عرصه فعالیت اقتصادی و همسازی با واقعیت های کاری درجامعه، به اعضای خود ارزانی دارد. نوع نگرش والدین به دنیای پیرامون خود و چگونگی تجسم ارزش های اجتماعی برای فرزندان در شکل گیری آینده شغلی آنها، می تواند راه را برای دستیابی به اقتصاد سالم هموار سازد. فضای درون خانواده، خصوصا رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آنها می دهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کند و کاو قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند; به شکلی که بتوانند بر فراز خواسته ها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظام های مدرن پر و بال بزنند و از نفوذ و سلطه اندیشه و روش های سنتی در رفتار آتی خود بکاهند. در ادامه چنین روندی، نقش آفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرایندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد.
در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندی های بالقوه فرزندان خود و هدایت آنها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلا ق و کارآفرین در جامعه ایفا می کنند.
حمایت و تشویق والدین جهت یادگیری فناوری های جدید از جمله فناوری های تکنولوژیکی و اطلاعاتی و معرفی مشاغلی که امکان کسب درآمد بالا را برای فرزندان فراهم می سازد، آنان را علا وه بر نقش آفرینی در درون خانواده، معطوف به اهداف توسعه در جامعه یعنی کار مفید و بهره وری بالا خواهد کرد. تغییر نگرش ها و رفتارهای کلیشه ای در مورد ایفای نقش های خانوادگی و اجتماعی و تشویق فرزندان به رفتارهای مثبت اقتصادی و اجتماعی، آنان را افرادی کار آمد و هدفمند می پروراند. زیرا پیروی از کلیشه های سنتی و تکراری در عرصه کار و فعالیت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذیری وارد می سازد. به همین دلیل، گذر از این مرحله، تاثیر پذیری فرد از تغییرات جدید و پذیرش مسوولیت خطیر اجتماعی به منظور ایجاد کسب و کار جدید و دسترسی به موقعیت های بهتر و جدیدتر، از فرد یک انسان مستقل و توانمند می سازد که در عرصه های گوناگون زندگی ضمن پذیرش نقش های متفاوت می تواند مفید واقع شود.
● تعهد سازمانی در برابر نوآوری 
سازمان های موفق همواره زمنیه را برای افراد خلا ق و نوگرا آماده می کنند. این سازمان ها موفقیت و پیشرفت خود را مرهون افراد خلا قی می دانند که همواره برای بهبود شرایط و پیشرفت، به راه های جدید و ترک شیوه های سنتی و متفاوت بودن نسبت به دیگر سازمان ها می اندیشند. چنین سازمان هایی:
۱) همواره افراد خلا ق را مورد تشویق قرار می دهند.
۲) به پیشنهادهای اجرا شده ای که باعث تسریع در حل مسائل یا روان کردن امور گردد مورد تقدیر قرار می گیرند.
۳) به جای توجه به تملق و چاپلوسی و تکریم افراد متملق، افراد منتقد و پژوهشگری را که نقایص را واکاوی و ضعف ها را عیان می کنند و برای رفع آن راه حل ارائه می دهند مورد حمایت قرار می دهند.
۴) تغییر را به عنوان یک ضرورت تلقی می کنند.
۵) اشتباهات را می پذیرند و از آن درس می گیرند.
۶) به افراد نوآور به عنوان کسانی که از هیچ، همه چیز می سازند نگاه می کنند.
۷) بر نتایج کارها تمرکز کرده و لوازم رسیدن به این نتایج را به خوبی می شناسند.
۸) همواره از خود انعطاف نشان داده و از تعصب و پافشاری های بی مورد می پرهیزند.
۹) ریسک پذیرند و همواره به نوآوری و ریسک تن می دهند، به اعتقاد دراکر «تعهد به اجرای سیستماتیک نوآوری، منجر به موفقیت بزرگی می شود».
همچنین مارک ویور اعتقاد دارد که «ویژگی رفتاری افراد در هر سازمان باید مورد توجه قرار گیرد تا افراد خلا ق، کارآفرین و نوآور در مجموعه شناخته شوند.»
در این میان بروس آربارینجر و آلن سی بلودورن، ریسک پذیری را در کنار نوآوری یک ضرورت می دانند و این دورا لا زمه پیشرفت در سازمان های مختلف تلقی می کنند، البته منظور از ریسک نوعی ریسک محاسبه شده است.
● مقایسه سازمان های محافظه کار و خلا ق و نوآور
▪ سازمان های محافظه کار:
۱) اجازه انجام کارهای متهورانه را از افراد خلا ق سلب می کنند.
۲) انگیزه پیشرفت را در افراد از بین می برند.
۳) در برنامه ریزی خود به فرصت های جدید توجه نمی کنند.
۴) به ایده های جدید بها می دهند.
۵) برنامه ریزی استراتژیک و علمی ندارند.
۶) تغییر و تحول را برابر با از دست دادن قدرت خود می دانند.
۷) به دلیل ابهام نسبت به آینده هر گونه تغییر ایده های جدید را سرکوب می کنند.
▪ سازمان های خلا ق و نوآور:
۱) به افراد برای تغییر و بهبود شرایط فرصت و میدان می دهند.
۲) انگیزه پیشرفت را در افراد تقویت می کنند.
۳) فرصت های جدید را به طور مستمر واکاوی می کنند.
۴) برای شکار فرصت ها اقدام مناسب را انجام می دهند.
۵) برای آینده برنامه ریزی استراتژیک می نمایند.
۶) از تغییرات نمی هراسند زیرا توانایی هماهنگی با شرایط تازه دارند.
۷) به افراد اجازه می دهند ایده های تازه خود را امتحان کنند.
۸) افراد خلا ق را در بطن خود پرورش می دهند.
● طوفان ذهنی فرصتی برای نوآوری
فرهنگ هر جامعه ای بسترساز تغییر و تحول در آن جامعه است. در ایران ضعف همگرایی و بی توجهی به نتایج کار گروهی و تمایل شدید به کار فردی و نادیده گرفتن تلا ش های افراد گذشته باعث تکرار بعضی از ایده ها، بالا رفتن هزینه ها و از دست رفتن زمان می گردد.
همگرایی و توجه به کارگروهی برای از میان برداشتن یک مشکل یا ارائه راهکارهای جدید باعث بروز طوفان ذهنی در یک مجموعه شده و ایده های جدید از دل این طوفان متولد می گردد.
ژاپن از دالا ن همین طوفان ذهنی گذشت و اکنون از نظر صنعتی و اقتصادی و... سرآمد دیگر کشورها شده است.
توجه به این مثل ایرانی که «در هر سری فکری است» امروز باید مورد حمایت قرار گرفته و مدیران و مسوولا ن و فارغ از شعار یا تخریب به نقد و ایده های نونظری دیگر اندازند تا ایران عزیز از زیر بار مشکلا ت کمر راست کرده و یکا یک مردم صبور ما طعم شیرین پیشرفت و بهبود اوضاع را بچشند.

نویسنده : علیرضا طاهری

منبع : روزنامه مردم سالاری



1- آموزش 
- برگزاری انواع دوره های آموزشی برای مدیران، کارکنان و ... در زمینه های کارآفرینی، مدیریت، خلاقیت ونوآوری در شرکتها و مؤسسات دولتی و غیردولتی
- برگزاری انواع دوره های آموزشی مدیریتی مهندسی
- برگزاری انواع دوره های آموزشی برای مدیران و دبیران آموزش و پرورش در زمینه های کارآفرینی، خلاقیت، روش تدریس کارآفرینی و تنظیم طرح کسب و کار
- برگزاری انواع کارگاه های خلاقیت، تدوین طرح کسب وکار و کاآفرینی برای دانش آموزان


2- پژوهش 
- انجام انواع فعالیت ها و پروژه های تحقیقاتی در زمینه های کارآفرینی، کسب و کار، مدیریت صنایع و تولید، برنامه ریزی استراتژیک، تحول، تغییر سازمانی، سیستم های اطلاعاتی و...


3- مشاوره های کارآفرینی 
- مشاوره در زمینه شروع، ایجاد و رشد کسب وکار
- مشاوره در زمینه طراحی و راه اندازی وب سایت
- مشاوره های خدماتی در زمینه های( مدیریت تحول، مهندسی صنایع، برنامه ریزی استراتژیک، مطالعات بهره وری، بازاریابی، تولید، خدمات، خرید وامور مالی...)
- ارائه مشاوره تدوین طرح کسب وکار(BP)


4- برنامه های ترویجی کارآفرینی
- برگزاری جلسات هم اندیشی ماهانه کارآفرینان
- برگزاری جلسات پرسش و پاسخ با حضور کارآفرینان، اساتید و صاحب نظران
- کمک به دولت در جهت رشد و توسعه فرهنگ کارآفرینی
- طراحی وب سایت ونرم افزارهای مدیریتی وآموزشی در زمینه های متفاوت
- ارائه خدمات تبلیغاتی در سایت کارآفرینی

 



در سرتا سر جهان، زنان هر روز نقش بزرگ تری در اقتصاد کشور خود ایفا می کنند.
در کشورهای ثروتمند، نرخ پایین رشد جمعیت به همراه پیر شدن جمعیت، دولت ها را به لزوم فعالیت اقتصادی زنان آگاه کرده است زیرا نیمی از جمعیت آن ها را زنان تشکیل می دهند و محروم شدن اقتصاد از توانایی های این قشر ضررهای فراوانی در پی خواهد داشت.
در همین راستا دولت ها با اصلاح قوانین کار، تاسیس مراکز آموزشی و حمایت از زنان شاغل و کارآفرین، سعی کرده اند زمینه را برای ورود آن ها به بازار کار فراهم کنند. در ادامه مقاله حاضر ویژگی های زنان کارآفرین موفق ذکر می شود
۱) دیدگاه مثبت:
دیدگاه مثبت عامل اصلی تبدیل ایده ها به برنامه های عملی و اجرای این برنامه هاست. نگاه مثبت به وضعیت، زمینه نوآوری و رفع مشکلات را فراهم می کند و انرژی درونی، آزاد می کند. کارآفرینی دشوار است و اگر دیدگاه های منفی بر ذهن سلطه داشته باشند با نخستین مانع تلاش ها متوقف می شود. همواره مراقب ذهن خود باشید و اجازه ندهید روحیه تان با افکار منفی تضعیف شود. واقع بینی ضروری است اما در نظر گرفتن موانع با نگاه صنفی داشتن بسیار تفاوت دارد. برای مثبت باقی ماندن زنان کارآفرین، اطرافیان خود را از بین افراد خوش بین انتخاب می کنند. 
۲) غلبه بر موانع: 
بررسی های انجام شده نشان می دهد در ایالات متحده ۷۰ درصد شرکت های تازه تاسیس به علت ناتوانی مدیران آن ها در حل مشکلات سه سال نخست، منحل می شوند. این در حالی است که نرخ انحلال شرکت هایی که توسط زنان تاسیس شده اند کم تر از شرکت های دیگر است. زنان در اغلب موارد می توانند از موانع در جهت منافع شرکت استفاده کنند. زنان کارآفرین باید عادت کنند از هر مانعی که به وجود می آید پندی بگیرند. به تدریج مشاهده خواهند کرد مشکل آن قدرها که ابتدا تصور می شد بزرگ و منفی نبوده است.
۳) اعتماد به نفس بالا: 
قدرتمند بودن و اعتماد به نفس داشتن به معنای مخرب و جسور بودن نیست. برعکس اعتماد به نفس و قدرت به معنای سازندگی و حرکت در مسیر صحیح است. هنگامی که فرد تصویر ذهنی درست و مثبتی از خود دارد و مسوولیت پذیر است که روحیه کارآفرینی او قوی تر است و دیگران نیز با اعتماد و اطمینان بیش تری با وی همکاری می کنند. آمارها نشان می دهد در بین مردان و زنان کارآفرین به ترتیب ۴۵ و ۵۱ درصد آن ها از این ویژگی برخوردار هستند.
۴) حس کمک به دیگران: 
تحقیقات نشان می دهد زنان بیش از مردان با کمک به دیگران در آن ها نفوذ می کنند. اشتیاق به ایجاد تغییری مثبت در زندگی دیگران از مهم ترین ویژگی های زنان کارآفرین موفق است و انگیزه بالایی برای فعالیت های اقتصادی آنهاست. نظرسنجی های انجام شده در بین زنان کارآفرین نشان می دهد در بین انگیزه های مختلف نظیر کسب درآمد بالا، اثبات توانایی، استفاده از تحصیلات و... حس کمک به دیگران و ایجاد تغییر در زندگی آن ها عامل اصلی مهم تر در فعالیت اقتصادی زنان است.
۵) صداقت:
مسلما برای موفقیت لازم نیست قربانی هایی را در مسیر حرکت از خود بر جا گذارید. برای قدم گذاشتن به پله بالاتر لازم نیست روی دوش دیگران قدم بگذارید. حس رقابت منفی در بین مردان بیش از زنان است. حرکت طبق قانون و پرهیز از اقدامات غیرصادقانه در بین کارآفرین های زن به ویژه در آسیا مشاهده می شود. همین عامل حس اعتماد دیگر شرکت ها را برمی انگیزد زیرا همه مایلند با کسانی همکاری کنند که صادق و قابل اطمینان باشند. در ایالات متحده میزان همکاری شرکت ها با زنان کارآفرین طی یک دهه گذشته همه ساله ۱۰ درصد افزایش یافته است.
۶) توازن بین زندگی و کار:
با آن که زنان همواره مسوولیت زندگی شخصی و خانوادگی را به عهده دارند، آن دسته از آن ها که بین کار و زندگی خانوادگی توازن برقرار می کنند موفق تر هستند. زندگی متوازن ذهن را برای ایده های خلاق آماده می کند. در کشورهای عضو سازمان توسعه و همکاری اقتصادی که کشورهایی پیشرفته هستند، در آمارها مشخص شده آن دسته از زنان کارآفرین که به زندگی خانوادگی، دوستان، سلامتی و روح خود توجه بیش تری دارند، موفق تر هستند. ویژگی ششم به ویژه در مورد زنان مصداق دارد زیرا آن ها در هر سطح شغلی که باشند بر خانواده بیش از مردان تاثیر می گذارند.
۷) هدفمندی: 
اهداف همان رویاها هستند که با برنامه عملی و شفاف تجهیز شده اند. اهداف نوشته نشوند در حد رویا و آرزو باقی می مانند. تحقیقات نشان می دهد زنانی که برای مدیریت شرکت و کسب و کار خود برنامه ای شفاف و مرحله بندی شده دارند موفق تر عمل می کنند. البته این ویژگی برای تمام کارآفرین ها مفید است اما از آن جا که زنان وظایف خانوادگی گسترده تری دارند، برنامه ریزی به آن ها کمک می کند توازن لازم را بین کار و زندگی خانوادگی برقرار کنند.
۸) دقت: 
تشخیص خلا در بازار که می توان آن را از طریق کارآفرینی پر کرد اقدامی استراتژیک در هر برنامه برای کارآفرینی است. کشف نیازهایی که تاکنون پاسخ داده نشده اند یا به میزان لازم تامین نشده اند کلید تولید موفق است. زنان به علت ریزبینی و دقت بالای خود نسبت به مردان توانایی بالاتری در کشف این نیازها دارند. از سوی دیگر آمارها نشان می دهد تقریبا در تمام کشورها میزان مصرف زنان بیش از مردان است به همین دلیل آن ها نیازهای بازار را بهتر تشخیص می دهند و کالاهایی که تولید می کنند نیاز واقعی بازار است.
۹) آموزش: 
اغلب زنان کارآفرین شیوه های کاری خود را به جانشین هایشان فرا می دهند و نوعی انتقال تجربه در شرکت هایی که آن ها تاسیس می کند مشاهده می شود که بسیار بیش تر از وضعیتی است که در شرکت های تحت مالکیت مردان دیده می شود. همین ویژگی به آن ها کمک می کند همزمان از همفکری دیگران استفاده کنند.
۱۰) نگاه بلندمدت: 
بالاترین شدت مقاومت قبل از شکست صورت می گیرد. احتیاط و آینده نگری جزو ویژگی های اصلی کار آفرین های زن است. به دلیل نگاه بلندمدت سرسختی زنان در مواجهه با مشکلات بیش تر است. البته احتیاط باعث نمی شود زنان موفق جرات برداشتن قدم بعدی را نداشته باشند. با آن که در سرتاسر جهان تعداد زنان کارآفرین بسیار پایین تر از مردان است اما در شرایط برابر موفقیت آن ها بیش تر است.
با آن که در اکثر کشورهای جهان قوانین برای حضور زنان در عرصه اقتصاد مناسب نیست و هنوز نسبت به توانایی زنان در کارآفرینی آن طور که باید اعتماد به وجود نیامده اما روند نقش آفرینی زنان در حوزه کارآفرینی روندی روبه رشد است.
در بین ۵۰۰ شرکت برتر آمریکا، مدیر تنها ۱۰ شرکت زن هستند. واقعیت این است که هر چه سطح مسوولیت ها بالاتر می رود تعداد زنان کم تر می شود اما به تدریج تعداد آن ها رو به افزایش است. در شرکت های کوچک و متوسط شاهد حضور زنان در شغل های رده بالادر حد مالکیت و مدیریت هستیم

منبع:creativity.ir
صفحه بعد
X